بریدههایی از کتاب زنان پیشرو؛ داستانهایی برای دختران ایران
۴٫۴
(۱۰۵)
مهم نیست چه شرایطی دارید، اگر به هدفتان ایمان داشته باشید، هیچ مانعی نمیتواند جلوی شما را بگیرد.
شکوفه صبح
وقتی شما صادقانه و مهربانانه در مسیری قدم برمیدارید هیچچیزی نمیتواند مانعِ راهتان شود.
شکوفه صبح
هر کسی میتواند ایدههایش را اجرا کند، فقط باید خودش را باور کند، تا دیگران هم او را باور کنند
شکوفه صبح
حرفِ لاله اسفندیاری، کوهنورد ایرانی دیگری بست که میگفت: «زنِ ایرانی میتواند.»
آیما
مریم میگفت: «گاهی وقتها احساس میکنم در جنگل بزرگی هستم و نمیدانم به کجا میروم. ولی به طریقی بالای تپهای میرسم و میتوانم همهچیز را واضحتر ببینم. آنچه در آن حالت رخ میدهد، واقعاً هیجانانگیز است. پُرارزشترین بخش مطالعهٔ ریاضی لحظهای است که میگویی آها! ذوق کشف و لذت فهمیدن چیزی جدید. احساس ایستادن بالای یک بلندی و رسیدن به دیدی شفاف و واضح.»
Raha.Sh
دستهایم را در باغچه میکارم،
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریام
تخم خواهند گذاشت
yali.o.o
نصرتالملو کاشانچی
۱۲۹۳ - ۱۳۶۹ / ایران
پزشک
جودیآبــوت
دستهایم را در باغچه میکارم،
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریام
تخم خواهند گذاشت
شادی ربیعی
نازنین همیشه این ضربالمثل تُرکی را زیرِ لب زمزمه میکند و به آن باور دارد: «فردا آفتاب دوباره طلوع خواهد کرد.» برای همین هیچوقت از شکست نمیترسد. وقتی زمین میخورد، سریع بلند میشود و دوباره شروع میکند.
sara.kh
یک روز سرد زمستانی بود. سعیده دختر دوسالهاش کیانا را برای آزمایشهای همیشگی به مطب دکتر برد. فکر میکرد کمی بعد برمیگردد و با خانوادهاش شام میخورند و تولد کیانا را جشن میگیرند، اما اینطور نشد. دکترها به سعیده گفتند که کیانا باید بستری و هر چه سریعتر عمل شود. دنیا پیش چشم سعیده سیاه شد. چطور ممکن بود؟ دخترکوچولوی او سرطان گرفته بود، بیماری سختی که شاید هیچوقت درمان نمیشد. سعیده فکر میکرد دنیا برایش
samira shakeri
لاله هر وقت که در خیابانهای تهران رانندگی میکرد، به فکر فرو میرفت که چقدر همهجا خاکستری است و آرزو میکرد روزی بتواند چهرهٔ شهرش را شادتر کند.
شادی ربیعی
فهیمه میگوید: «هیچ فرقی بین مرد و زن نیست، مسئولیت یکی است و چه بسا خانمها دقیقتر و حساستر این وظایف را میپذیرند، هرچند ما در شرایطی فعالیتمان را شروع کردیم که معلمان خلبان همه مرد بودند.»
شادی ربیعی
باور داشتم که زنان مربیان فطری در جوامع بشری هستند و کارهای بسیاری از آنها ساخته است.
شکوفه صبح
من در روستایی پیرزنی را دیدم که در یک اتاق زندگی میکرد و همان اتاق را به بچهها داده بود تا کلاس درسشان باشد و خودش صبح تا ظهر روی پلهٔ ورودی خانهاش منتظر مینشست تا درس بچهها تمام شود و بعد به خانهاش بازمیگشت.
شکوفه صبح
بیش از پنجاه درصد ورودیهای دانشگاهها زن هستند، این نشان میدهد که اگر بر مبنای آموزش و تحصیلات و شایستگیها فرصت برابر بدهیم، خانمها بهتر رشد میکنند
شکوفه صبح
کارآفرینی مبارزه با ناامیدی است، تفاوتی برای زن و مرد وجود ندارد و هرکس بخواهد با آگاهی، تلاش و ایمان به هدفش میتواند موفق شود.
شکوفه صبح
«خیلی مهم است که آدم علاقه و استعدادش را بشناسد و پای آن بایستد. بداند که از زندگیاش چه میخواهد و برای رسیدن به آن تلاش کند.»
شکوفه صبح
. به عقیدهٔ من هدفمندبودن از همان کودکی، مسیر زندگیام را روشن کرد. مهم همان تصمیمی است که انسان در بچگی میگیرد و به هر چه بخواهد میرسد. البته باید پیگیر بود و زحمت کشید. هیچ هدفِ بزرگی بیتلاش و زحمتهای بسیار به دست نمیآید.
شکوفه صبح
همیشه این ضربالمثل تُرکی را زیرِ لب زمزمه میکند و به آن باور دارد: «فردا آفتاب دوباره طلوع خواهد کرد.» برای همین هیچوقت از شکست نمیترسد. وقتی زمین میخورد، سریع بلند میشود و دوباره شروع میکند.
شکوفه صبح
میخواستم ثابت کنم که دختر یا پسربودن فرقی ندارد و اگر انسان استعداد و پشتکار کافی داشته باشد، از عهدهٔ هر کاری برمیآید و ثابت هم کردم
شکوفه صبح
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
۲۴,۷۵۰۵۰%
تومان