بریدههایی از کتاب دایی جان ناپلئون
۴٫۰
(۷۵۱)
جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست میشود امّا روح آدم توی کارخانه دنیا ...
Mahdi Hoseinirad
آدم چطور میفهمد که عاشق شده است؟
ــ واللّه، بابامجان ... دروغ چرا؟ ... اونکه ما دیدیم اینجوری است که وقتی خاطر یکی را میخواهی.. آن وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده ... وقتی میبینیش یک هُرمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند ... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون میخواهی، پنداری حاتم طایی شدی ... خلاصه آرام نمیگیری مگر اینکه آن دختر را برات شیرینی بخورند
گلی
عاشقی چه کار سختی است! از درس حساب و هندسه هم سختتر است
z.n
گاهی فحشها و ناسزاهایی که زیر لب نثار میکرد و خط و نشانی که برای انتقام از مسبّبین این واقعه میکشید میشنیدم و میدیدم.
اِیْ اِچْ|
از کیف مادرم یک سکه یک قرانی دزدیدم و به بهانه خرید کتابچه زیر بازارچه رفتم. شمع خریدم و در سقاخانه زیر بازارچه روشن کردم:
ــ خدایا! اولاً مرا ببخش که با پول دزدی شمع روشن میکنم. ثانیاً یا به من کمک کن که این اختلاف بین آقاجان و داییجان را حل کنم یا خودت حلش کن.
ولی اطمینان داشتم که خدا بین این دو راهحل اگر بخواهد کمکی بکند دومی را انتخاب میکند. این را میدانستم فقط راه حل اول را برای تعارف گفته بودم.
امیر
به قول ناپلئون اقرار به ناتوانی نوعی توانایی است.
نگین
گندت بزنند! چه آن وقت که بچه بودی، چه آن وقت که جوان بودی، چه حالا، عرضه سانفرانسیسکو نداشتی و نداری ...
Mahdi Hoseinirad
من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر، عاشق شدم. تلخیها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید اینطور نمیشد.
shima mousavi
ممکن است آدم از یک فکر احمقانه خندهاش نگیرد ولی دلیل نمیشود که احمقانه نباشد.
الی
«باباجان، زیاد غصه نخور! با همه اینها، باز برنده هستی که عشق را شناختی. سعادتی بردی که در عمر کوتاه آدم نصیب همه کس نمیشود»
___fareee___
ممکن است آدم از یک فکر احمقانه خندهاش نگیرد ولی دلیل نمیشود که احمقانه نباشد. مگر ممکن است آدم اینطور بدون مقدمه عاشق بشود؟
گلی
زیاد غصه نخور! با همه اینها، باز برنده هستی که عشق را شناختی. سعادتی بردی که در عمر کوتاه آدم نصیب همه کس نمیشود
AmirS
وقتی خاطر یکی را میخواهی.. آن وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده ... وقتی میبینیش یک هُرمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند ... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون میخواهی، پنداری حاتم طایی شدی ...
z.n
«باباجان، زیاد غصه نخور! با همه اینها، باز برنده هستی که عشق را شناختی. سعادتی بردی که در عمر کوتاه آدم نصیب همه کس نمیشود»
مهدی
مردهها راحت ِ خدایی هستند. فقط زندهها را میاندازند توی گرفتاری .
جهان
زیاد هم دلواپس نباش. خدا با آدمهای عاشق است.
مستاصل!
خدا با آدمهای عاشق است.
m amini
به قول ناپلئون آن چیزی که حدی ندارد خریت است.
feri
به قول ناپلئون اقرار به ناتوانی نوعی توانایی است.
دختر بهاری
به قول ناپلئون در مدرسه جنگ یک سردار باید بیش از درس فتح، درس شکست را یاد بگیرد.
نیلوفر معتبر
حجم
۴۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۹۶ صفحه
حجم
۴۵۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۹۶ صفحه
قیمت:
۱۵۲,۵۰۰
۷۶,۲۵۰۵۰%
تومان