بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دایی جان ناپلئون | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دایی جان ناپلئون

بریده‌هایی از کتاب دایی جان ناپلئون

۴٫۰
(۷۵۱)
اول تحقیق بعد حکم
م. فیروزی
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز ـ که ایزد در بیابانت دهد باز
rahil rashidi
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز ـ که ایزد در بیابانت دهد باز
rahil rashidi
... امّا آدم چطور می‌فهمد که عاشق شده است؟ ــ واللّه، بابام‌جان ... دروغ چرا؟ ... اونکه ما دیدیم این‌جوری است که وقتی خاطر یکی را می‌خواهی.. آن وقتی که نمی‌بینیش توی دلت پنداری یخ می‌بنده ... وقتی می‌بینیش یک هُرمی توی این دلت بلند می‌شه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند ... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون می‌خواهی، پنداری حاتم طایی شدی ... خلاصه آرام نمی‌گیری
Bertha
باید قبول کرد که سانفرانسیسکو بهترین دوای امراض روحی است!
Juror #8
«باباجان، زیاد غصه نخور! با همه اینها، باز برنده هستی که عشق را شناختی. سعادتی بردی که در عمر کوتاه آدم نصیب همه کس نمی‌شود»
Nasim Norozi
نایب تیمورخان با خنده تمسخر گفت: ــ موضوع انترستان‌تر شد ... مرد پنجاه‌شصت‌ساله را می‌خواهند ختنه کنند. زنش او را ختنه می‌کند آن هم با کارد مطبخ ... اسداللّه میرزا به میان صحبت دوید: ــ توجه بفرمایید، اینها آدم‌های مقتصدی هستند. برای اینکه پول دلّاک ندهند خود خانم قبول زحمت فرمودند ... وانگهی خانم در این کار تبحّر دارد. مرحوم شوهر اولشان را هم خودشان ختنه کردند و انصافاً خیلی خوب تراش داده بودند بنده یک دفعه در حمام ... عزیزالسلطنه چنان به طرف اسداللّه میرزا حمله کرد که اگر مفتّش جلوی او را نگرفته بود شاهزاده بینوا را زیر مشت و لگد خُرد کرده بود. نایب تیمورخان نعره‌ای کشید: ــ ساکت! بفرمایید سر جاتان، خانم! فوری، زود، سریع!
1984
این‌جوری است که وقتی خاطر یکی را می‌خواهی.. آن وقتی که نمی‌بینیش توی دلت پنداری یخ می‌بنده ... وقتی می‌بینیش یک هُرمی توی این دلت بلند می‌شه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند
Nasim Norozi
خدا برای هیچ تنابنده‌ای نخواد! خدا انشاءاللّه به حق پنج‌تن، هیچ‌کس را به درد و مرض خاطرخواهی دچار نکند!
Nasim Norozi
خدا برای هیچ تنابنده‌ای نخواد! خدا انشاءاللّه به حق پنج‌تن، هیچ‌کس را به درد و مرض خاطرخواهی دچار نکند!
Nasim Norozi
بعد از روزهای پُراضطراب آغاز عشق کم‌کم احساس خوشبختی می‌کردم و خوشحال بودم که عاشق شده‌ام. ولی این واقعه اسف‌انگیز آرامش ما و همه را به‌هم زده بود.
sadatsajedi
موش از تنش بلغور می‌کشد
محیا
ممکن است آدم از یک فکر احمقانه خنده‌اش نگیرد ولی دلیل نمی‌شود که احمقانه نباشد.
n.l.r
این هم مسئله تازه‌ای بود که بایستی جوابش را پیدا می‌کردم: عشق بهتر است یک‌طرفه باشد یا دوطرفه؟
محمد جواد
مگر ممکن است آدم اینطور بدون مقدمه عاشق بشود؟
Yotab
خوشبختانه بچه، حتی اگر عاشق باشد، خواب مهلتش نمی‌دهد که تا سحر بیدار بماند. ظاهراً این گرفتاری‌ها مال آدم‌های بزرگ عاشق است.
whos_mahyaaa
نه! نباید گریه کنم. از وقتی چشم به دنیا باز کرده بودیم حتی قبل از اینکه زبان باز کنیم و معنی کلمات را درست بفهمیم مرتب در گوش ما خوانده بودند: تو پسری نباید گریه کنی! ... مگر تو دختری که گریه می‌کنی؟ ... هوهو. این پسر نیست که گریه می‌کند دختره ...
کاربر
من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر، عاشق شدم.
shariaty
از قزوینی موقع پارچه خریدن صدایی بلند شد. پارچه‌های مختلف را شروع به پاره کردن کرد که آن صدا را هم به حساب پاره کردن پارچه بگذارد. بزّاز دست او را گرفت و گفت: بیخود پارچه‌ها را پاره نکن من بعداز چهل سال بزازی صدای پاره شدن پارچه را از صداهای دیگر می‌شناسم.
Rezafaraj01
کاش من هم می‌توانستم گریه کنم. امّا نه! نباید گریه کنم. از وقتی چشم به دنیا باز کرده بودیم حتی قبل از اینکه زبان باز کنیم و معنی کلمات را درست بفهمیم مرتب در گوش ما خوانده بودند: تو پسری نباید گریه کنی! ... مگر تو دختری که گریه می‌کنی؟ ... هوهو. این پسر نیست که گریه می‌کند دختره ... آهای دلّاک‌باشی بیا سنبلش را ببر!
Rezafaraj01

حجم

۴۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۶ صفحه

حجم

۴۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۶ صفحه

قیمت:
۱۵۲,۵۰۰
۷۶,۲۵۰
۵۰%
تومان