بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصر آبی | صفحه ۳۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب قصر آبی

بریده‌هایی از کتاب قصر آبی

۴٫۵
(۷۴۴)
یک بشقاب سیب، آتش شومینه و یک کتاب خوب برای خواندن جایگزین خوبی برای بهشت است.
k
هیچ آزادی مطلقی روی زمین وجود ندارد. فقط نوع محدودیت‌هاست که متفاوت و نسبی هستند. تو الآن احساس می‌کنی آزادی، چون از یک محدودیت فوق‌العاده غیرقابل‌تحمل فرار کرده‌ای. ولی واقعاً همین‌طور است؟ تو عاشق من هستی و این یک محدودیت است
k
«ترس گناه اصلی است. تقریباً تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی می‌ترسد.
k
«تمام عمرم سعی کرده‌ام بقیه را راضی کنم و شکست خوردم. بعد از این خودم را راضی می‌کنم! دیگر هیچ‌وقت به چیزی تظاهر نمی‌کنم. تمام عمرم با دروغ و تظاهر و طفره‌رفتن زندگی کرده‌ام. گفتن حقیقت چه نعمت بزرگی است! ممکن است نتوانم خیلی از کارهایی را که می‌خواهم، بکنم، ولی دیگر هیچ کاری را که نخواهم، نمی‌کنم. مادر می‌تواند لب‌هایش را هفته‌ها جمع کند، به من ربطی ندارد. "ناامید آزاد است، امیدوار اسیر."»
k
لحظه‌ای که یک زن متوجه می‌شود هیچ دلیلی برای زندگی‌کردن ندارد، نه عشق، نه وظیفه، نه هدف و نه امید، لحظه‌ای به تلخی مرگ است.
مهرناز
«هیچ آزادی مطلقی روی زمین وجود ندارد. فقط نوع محدودیت‌هاست که متفاوت و نسبی هستند. تو الآن احساس می‌کنی آزادی، چون از یک محدودیت فوق‌العاده غیرقابل‌تحمل فرار کرده‌ای. ولی واقعاً همین‌طور است؟ تو عاشق من هستی و این یک محدودیت است.»
zizoii
"ناامید آزاد است، امیدوار اسیر."»
Hasti
هیچ‌کسی در تمام دنیا به او احتیاج نداشت، یا اگر یک‌دفعه از دنیا محو می‌شد، هیچ‌کسی کمبودی در زندگی‌اش احساس نمی‌کرد. او مایهٔ شرمساری مادرش بود. هیچ‌کس او را دوست نداشت. هیچ‌وقت حتی یک دوستِ دختر هم نداشت. یک بار با بیچارگی پیش خودش اعتراف کرده بود، "من حتی استعداد پیداکردن دوست را هم ندارم."
Deniz Darvah
«آره، اگر تجربه‌هایت را بخری، مال خودت می‌شوند. پس دیگر اهمیتی ندارد چقدر به ازای آنها تاوان بدهی. تجربهٔ دیگران هیچ‌وقت جایش را نمی‌گیرد. دنیای کهنهٔ بامزه‌ای است.»
Paria
زندگی نمی‌تواند به‌خاطر ظهور تراژدی از حرکت بماند. حتی اگر پسر آدم بمیرد، همچنان باید غذا آماده کرد و حتی اگر تنها دختر آدم دارد دیوانه می‌شود، باید ایوان خانه را تعمیر کرد.
roza
"جنگل‌ها به‌قدری شبیه به انسان‌ها هستند که برای شناختنشان باید با آنها زندگی کنید. پرسه‌زدن‌های گاه‌وبیگاه از مسیرهای معمول هیچ‌وقت ما را به قلب آنها راه نمی‌دهد.
میکاف
سیسی به‌نرمی گفت: «به نظرم، هرکسی یک قصر آبی دارد. فقط هرکسی برای آن اسم مخصوص خودش را دارد. من هم یک زمانی یکی برای خودم داشتم.» با دو دست لاغر کوچکش صورتش را پوشاند. آن‌موقع به ولنسی نگفت که چه کسی قصر آبی‌اش را خراب کرده بود
علیزاده
لحظه‌ای که یک زن متوجه می‌شود هیچ دلیلی برای زندگی‌کردن ندارد، نه عشق، نه وظیفه، نه هدف و نه امید، لحظه‌ای به تلخی مرگ است.
کاربر ۴۸۵۹۲۲۰
زندگی نمی‌تواند به‌خاطر ظهور تراژدی از حرکت بماند. حتی اگر پسر آدم بمیرد، همچنان باید غذا آماده کرد و حتی اگر تنها دختر آدم دارد دیوانه می‌شود، باید ایوان خانه را تعمیر کرد
hastiiiii
«تمام عمرم سعی کرده‌ام بقیه را راضی کنم و شکست خوردم. بعد از این خودم را راضی می‌کنم! دیگر هیچ‌وقت به چیزی تظاهر نمی‌کنم. تمام عمرم با دروغ و تظاهر و طفره‌رفتن زندگی کرده‌ام. گفتن حقیقت چه نعمت بزرگی است!
hastiiiii
پرسید: «نمی‌شود رفوکردن بماند برای فردا؟» خانم فردریک با سرسختی گفت: «فردا وظایف خودش را به همراه می‌آورد.»
hastiiiii
همیشه برایم سخت بوده که مسائلم را تعریف کنم، ولنسی، خصوصاً چیزهایی که برایم شخصی بودند. و برای من اکثر مسائلم شخصی بودند. من بچهٔ حساس و پسر حساس‌تری بودم. هیچ‌وقت هیچ‌کسی نمی‌فهمید که من از چی ناراحتم. بابا حتی به فکرش هم نمی‌رسید.
aram0_0
هولمز می‌گوید که رنگ اندوه "صفحات پیشین زندگی را هم آلوده می‌کند"، اما ولنسی متوجه شد که رنگ سرخگون شادی او هم تمام صفحات زندگی پیشین یکنواختش را رنگ‌آمیزی کرده. نمی‌توانست باور کند که زمانی تنها و ناراحت و ترسو بوده.
aram0_0
«جان فاستر می‌گوید: "اگر بتوانید با کسی نیم ساعت در سکوت بنشینید و بااین‌حال کاملاً راحت باشید، می‌توانید با آن شخص دوست بشوید. اگر نمی‌توانید، هرگز دوست یکدیگر نمی‌شوید و نیازی نیست در این راه وقت تلف کنید."»
aram0_0
ای‌کاش می‌توانستم. نه می‌خواهم بهشتی باشم، نه جهنمی. ای‌کاش می‌توانستم توی جفتشان به یک اندازه باشم.» ولنسی متفکرانه گفت: «مگر این دنیا همین شکلی نیست؟» اما انگار ذهنش درگیر چیزی غیر از الهیات بود. ایبل ضربهٔ محکمی بر میخ لج‌بازی فرود آورد و فریاد زد: «نه، نه. اینجا جهنمش خیلی زیاد است، خیلی بیش از حد زیاد. برای همین این‌قدر مست می‌کنم. باعث می‌شود که آدم یک مدت آزاد بشود، آزاد از خودش. آره، به خدا قسم، از دست تقدیر هم آزاد می‌شود. تابه‌حال امتحانش کرده‌ای؟»
aram0_0

حجم

۲۴۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۴۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۸۱,۰۰۰
۴۰%
تومان