بریدههایی از کتاب قصر آبی
۴٫۵
(۷۴۴)
«ترس گناه اصلی است. تقریبا تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی میترسد. ترس یک افعی لغزان سرد است که به دور آدم چمبره میزند. زندگی با ترس وحشتناک و مهمتر از همه، خفتبار است.»
کاربر ۸۵۲۵۰۴۸
"اگر بتوانید با کسی نیم ساعت در سکوت بنشینید و بااینحال کاملاً راحت باشید، میتوانید با آن شخص دوست بشوید. اگر نمیتوانید، هرگز دوست یکدیگر نمیشوید و نیازی نیست در این راه وقت تلف کنید."»
sahar1370326
«ترس گناه اصلی است. تقریباً تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی میترسد.»
sahar1370326
چند جین گربه. جمع گربهها بهشدت برای ولنسی وسوسهانگیز بود. تصویر جزیرهای گربهزده در موسکوکا در ذهنش جرقه زد.
کاربر ۵۷۹۲۶۵۹
میترسید اگر گریه کند، درد دوباره به قلبش هجوم آورد.
بانو کُردلیا در ویندی پاپلرز
«به نظرم، هرکسی یک قصر آبی دارد. فقط هرکسی برای آن اسم مخصوص خودش را دارد. من هم یک زمانی یکی برای خودم داشتم
مهدیس
«یک بشقاب سیب، آتش شومینه و یک کتاب خوب برای خواندن جایگزین خوبی برای بهشت است.»
لوبیای خوش خنده`
رنگ اندوه "صفحات پیشین زندگی را هم آلوده میکند"
لوبیای خوش خنده`
«نمیدانیم کجا داریم میرویم، ولی خود رفتن مزه میدهد، مگر نه؟»
لوبیای خوش خنده`
هیچ آزادی مطلقی روی زمین وجود ندارد. فقط نوع محدودیتهاست که متفاوت و نسبی هستند. تو الآن احساس میکنی آزادی، چون از یک محدودیت فوقالعاده غیرقابلتحمل فرار کردهای. ولی واقعاً همینطور است؟
لوبیای خوش خنده`
«چیزهایی بدتر از مرگ هم پیدا میشود.»
لوبیای خوش خنده`
با ناباوری پرسید: «اینقدر من را دوست داری، ولنسی؟»
ولنسی با صدای زیری گفت: «آره، همینقدر... دوستت دارم.»
لوبیای خوش خنده`
«میبینید، من هیچوقت درستوحسابی زندگی نکردهام. فقط نفس میکشیدهام. همیشه تمام درها به رویم بسته بودهاند.»
لوبیای خوش خنده`
همیشه به باد حسودی میکرد. به آزادیاش. به اینکه هرجا خوش داشته باشد، میوزد. در میان تپهها، بر فراز دریاچهها. چه طعم و چه نشاطی داشت! چه ماجراهای سحرانگیزی را که پشت سر نمیگذاشت!
لوبیای خوش خنده`
آزادی و استقلال خیلی خوب بود، ولی آدم نباید احمقانه رفتار میکرد.
لوبیای خوش خنده`
دکتر استالینگ، برایم کوچکترین اهمیتی ندارد که چه میگویند، کوچکترین اهمیتی!»
لوبیای خوش خنده`
«به نظرم، هرکسی یک قصر آبی دارد. فقط هرکسی برای آن اسم مخصوص خودش را دارد.
لوبیای خوش خنده`
مایهٔ ننگ و شرمندگی است که در یک جماعت مسیحی هیچکسی نیست که موقع مرگ کاری برایش انجام بدهد. هر چیزی هم که بوده و هر کاری هم که کرده، بالأخره یک انسان است."
لوبیای خوش خنده`
نه میخواهم بهشتی باشم، نه جهنمی. ایکاش میتوانستم توی جفتشان به یک اندازه باشم.»
ولنسی متفکرانه گفت: «مگر این دنیا همین شکلی نیست؟»
لوبیای خوش خنده`
از اینکه برای راضیکردن دیگران زندگی کنم، خسته شدهام
لوبیای خوش خنده`
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۸۱,۰۰۰۴۰%
تومان