بریدههایی از کتاب خانواده تت
۳٫۷
(۳)
نکرده، عصیانش بیهوده است، دیرهنگام و نابخردانه است، ولی در همین هم چرا او گناهکار باشد؟ خلقهای خوشبختی در جهان میزیند: آنها بهگاه عصیانگرانند، ما بیگاه عصیانگرانیم.
اگر این نظر صحیح باشد که زندگیمان بازی آونگواری است میان یأس و امید، پس نفس وجود نابخردانه نیست، فقط میتواند در پارهای اوقات، وضعیتها، و دورانها بدان مبدل شود. وقتی از سر یأس دست به عمل میزنیم، این عمل غیرطبیعی، لاجرم نابخردانه است. من بر آنم ــ و خانوادهٔ تُت هم مثالی بر آن است ــ که عمل تنها چارهٔ ماست، ازاینروست که میگذارم تُت بکشد، درحالیکه این کشتن درآنحال دیگر عبث و بیهوده است. در این معنا لایوش تتِ نومید قهرمانی آبسورد است.
wraith
«امتحان کنیم. یه گشتی با زانوی خمیده بزنین، ببینین مردم چی میگن... اگه خیال میکنین لازمه، منم باهاتون میآم.»
تت پیشنهاد پروفسور را پذیرفت. در شلوغترین قسمت خیابان راه افتادند. و چه اتفاقی افتاد؟ هیچ اتفاقی نیفتاد. کودکان از دور با احترام سلام میدادند، و بزرگترها دوستانه سرشان را خم میکردند. پیش میآمد که کسی میایستاد و از احوال خانواده یا مهمان جویا میشد. فقط یکبار صدای پوزخندی نیمهحیوانی گوششان را آزرد.
پستچی بود که تا بهحال در تت نیمهخدایی را میجست، حالا اما چاردستوپا دورش میدوید و مثل سگ پارس میکرد.
wraith
این روزها این یک پدیدهٔ عمومی است که هیچکس اندازههای واقعی خودش را نمیشناسد. اکثریت میخواهند یک سروگردن کوتاهتر از آنچه هستند بهنظر برسند. آدمهای کوتولهٔ بتهمردهای هم پیدا میشوند که خودشان را غول میپندارند. علم پزشکی کاری از دستش برنمیآید، اندازهٔ معینی در اینباره نیست. همهچیز بسته به آن است که هرکس چه تصوری از خودش دارد.
wraith
«یادم میآید وقتی میسو، سنجابمان فرار کرد... ما بچهها شروع کردیم به گریه کردن، اما پدر گفت: حتی این سنجابِ کمهوش هم دوست ندارد اسیر باشد و محبتهای ما را هم نمیخواهد. چه حرف قشنگی! بعد از آن من هم پی بردم که خوب بودن چه کار سختی است، و اینکه برای خوب بودن باید بتوانیم بد هم باشیم، چون همه یکباره هم بد و هم خوبند، و بسته به شرایط است که کسی اینطور یا آنطور میشود.
wraith
حجم
۸۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۵ صفحه
حجم
۸۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۵ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد