بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاییز پرستوی سفید | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب پاییز پرستوی سفید اثر ابراهیم سلیمی کوچی

بریده‌هایی از کتاب پاییز پرستوی سفید

انتشارات:نشر خاموش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۱ رأی
۴٫۵
(۱۱)
آخ از رفیقِ خوب! آخ از هم‌صحبتِ داغ‌ازدل‌بردار! رفیق خوب که گیرت اومد بزن به دریا! رفیق خوب راهو کوتاه می‌کنه. دریا هم که دیگه نگو! آدم که به دریا بزنه، ترسش می‌ریزه. از قدیم هم گفتن تا کسی به دریا نزنه، نهنگ نمی‌شه
n re
گیرِ این حرفای مفت که زن عقلش پاره‌سنگ برمی‌داره و اینا نباش. زن و مرد نداره که. وقتی خدا نور تو دل کسی انداخت، چه زن باشه، چه مرد، آباد می‌شه.
*Zahra*
به گمانم هر آدمی بالاخره یک‌روز همهٔ قشنگی‌های دنیا را یک‌جا توی یک جفت چشم می‌بیند. همهٔ قشنگی‌هایی را که توی خواب‌وبیداری دوست داشته و عمری دنبال‌شان می‌گشته.
ضحی
«به قول کریم، تو چشمات انگار دوتا سگِ هار بستن» و زورکی خندیده بودم. حالا که خوب نگاه می‌کنم می‌بینم حرف کریم به دردِ خودش می‌خورد. باید به چیزهایی بیشتر از این حرف‌ها فکر کرد. چیزهایی حتّی بالاتر از دوپلنگ سیاهِ بالابلند و کشیده که می‌توانند در یک چشم‌به‌هم‌زدن آدمی را پاره کنند. در چشم‌هایش دوشاعرِ پر از شعر، دو نویسندهٔ پُر از قصه نشسته‌اند. شاعر و نویسنده‌ای که به دنیا، به آدم‌ها، به درخت‌ها، به پرنده‌ها، به پروانه‌ها طوری نگاه می‌کنند که هیچ‌کس تابه‌حال نگاه نکرده. از این همه کلمه و خیال که ته چشم‌هایش می‌بینم، تعجّب می‌کنم. به گمانم هر آدمی بالاخره یک‌روز همهٔ قشنگی‌های دنیا را یک‌جا توی یک جفت چشم می‌بیند. همهٔ قشنگی‌هایی را که توی خواب‌وبیداری دوست داشته و عمری دنبال‌شان می‌گشته.
n re
کار دنیا همینه. مرد که شدی، خوشی هست، درد هم هست. درد شاید بیشتر هم باشه. مرد باید از همین دردا هم چیزی یاد بگیره.
n re
نمی‌دانیم کدام‌مان باید به آن یکی دلداری بدهد. نمی‌دانیم چه دروغ‌هایی باید سرهم کنیم تا بتوانیم دوباره کمی حرف بزنیم. لحظه‌ای سخت‌تر از این وقت‌ها نیست. وقت‌هایی که می‌دانی هر چه بخواهی بگویی مزخرف است. حرفِ مفت است. یادم می‌افتد به وقت‌هایی که همه دارند گریه می‌کنند و بابا چشم‌هایش را به جایی در دوردست‌ها می‌دوزد و زورکی چیزی می‌پرسد.
n re
نمی‌دانیم کدام‌مان باید به آن یکی دلداری بدهد. نمی‌دانیم چه دروغ‌هایی باید سرهم کنیم تا بتوانیم دوباره کمی حرف بزنیم. لحظه‌ای سخت‌تر از این وقت‌ها نیست. وقت‌هایی که می‌دانی هر چه بخواهی بگویی مزخرف است. حرفِ مفت است. یادم می‌افتد به وقت‌هایی که همه دارند گریه می‌کنند و بابا چشم‌هایش را به جایی در دوردست‌ها می‌دوزد و زورکی چیزی می‌پرسد.
n re
این چه دنیایی است که آدم‌ها مثل آبِ خوردن هم‌دیگر را گم می‌کنند. حتّی موقعی که خیلی چیزها دربارهٔ هم می‌دانند. حتّی موقعی که گمان می‌کنند دیگر هزارهزار پُل هم که خراب بشود، هزار راه‌هم که بند بیاید، هم‌دیگر را گم نمی‌کنند.
n re
درس‌های‌مان، حتّی ادبیات و تاریخ و جغرافیا، همیشه مثل عددها و رقم‌هایی بوده‌اند که بدون‌این‌که بدانیم از کجا آمده‌اند یا قرار است بعدش چه اتفاقی بیفتد، حفظ‌شان کرده‌ایم و نمره‌ای گرفته‌ایم و تمام.
n re
چه‌طور بعضی‌ها می‌توانند ساعت‌ها تلفنی صحبت کنند؟ آن‌هم با آدمی که حرف‌های زیادی با او دارند. با آدمی که بهترین حرف‌های‌شان را فقط به او می‌توانند بگویند. حرف‌هایی که حیف است بدون دیدنِ آن آدم، بدون زل‌زدن به چشم‌ها و پیشانی او بگویند. نمی‌دانم چرا فکر می‌کنم تلفن حرف‌های خوبِ آدم را می‌دزدد. حرف‌هایی که شاید یک‌بار بیشتر نتوان آن‌ها را گفت. یک‌بار برای همیشه. حس می‌کنم صدایم، کلمه‌هایم، همهٔ چیزهای قشنگی که پشت جمله‌هایم نشسته‌اند، در تودرتوی سیم‌های تلفن گم می‌شوند. تلفن، مثل کسی است که هیچ اطمینانی به او نمی‌توان داشت. تلفن هیچ‌وقت نمی‌تواند حرف دلت را وسط دل آدمی که دوستش داری، بنشاند. این سیم‌های پیچ در پیچ، کلمه‌ها را از تو می‌گیرند، جمله‌ها را از تو می‌قاپند امّا وسطِ راه، در یک چشم‌به‌هم‌زدن، بی‌ریخت‌شان می‌کنند و به گوش آن آدم می‌رسانند. بی‌ریخت و عادی و تکراری. این سیم‌ها مثل دزدهایی هستند که حرف‌هایت را وسطِ راه لخت می‌کنند. چیزهای خوبی را که پشت کلمه‌هایت هستند، گم‌وگور می‌کنند
n re

حجم

۲۹۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

حجم

۲۹۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان