بریدههایی از کتاب دیدار با آقای آبی (سیری درجهان کریستین بوبن و سهراب سپهری)
۵٫۰
(۷)
«مسئلهٔ عشق پاسخی ندارد، نه اینکه مسئلهٔ پیچیدهای باشد؛ نه، موضوع این است که عشق یک مسئله نیست، فقط حقیقتی است بدیهی، احساس آرامشی است عمیق، خطی آبیرنگ است روی پلکها، لرزش لبخندی است روی لبها. لازم نیست به حقیقتی بدیهی پاسخ بدهیم. نگاهش میکنیم، تماشایش میکنیم، در سکوت با هم تقسیمش میکنیم، ترجیحاً در سکوت»(۸).
مریم کوهی
«چیزهای بیهودهٔ بسیاری را از زندگیم دور کردم تا خداوند نزدیک آمد که ببیند چه میگذرد»(۲۷).
مریم کوهی
«کسانی را که از خدا مانند قیمتی مقطوع حرف میزنند، دوست ندارم. کسانی را که خدا را نتیجهٔ خللی در دستگاه هوش میدانند، دوست ندارم. آنانی را که “میدانند” دوست ندارم، کسانی را دوست دارم که دوست دارند»(۱).
مریم کوهی
«دچار باید بود / وگرنه زمزمهٔ حیرت میان دو حرف / حرام خواهد شد».
serenay3-3
«دانشمندان اتمها را میشکنند، همانطور که یک کودک، شکم عروسکش را پاره میکند تا ببیند درون آن چیست. نویسنده کودکی است که با شانهای از جنس طلا، موهای عروسکش را شانه میزند. تفاوت میان علم و ادبیات، همان تفاوت میان تجاوز و عشقی ژرف است».
serenay3-3
سهراب نه طالب دانستن است و نه تغییر دادن. او دلشدهٔ تماشاست. نمیخواهد جهان را بشکافد تا دریابد درون آن چیست. میخواهد موهای جهان را با عشقی سرشار شانه کند و جهان را بنوازد.
serenay3-3
«تنها در جایی میتوان دید که هیچ نشانهای از ظلمت اقتدار نیست. اقتدار کور میکند، افتخار تاریکی میآورد. در گذشتهها، شاهزادگان با شکوه و جلال بسیار از قصرشان خارج میشدند: کالسکهها، اسبها، نوکران، پرچمها و همهگونه تشریفات. پریشانی و آشفتگی یعنی محروم بودن از هر نوع تشریفات و محافظ و همراه، پیش رفتن در یک زندگی محروم از هر نوع پوشش قدرت. خداوند تحت پوشش آرایهها و زیورهای صاعقه یا سلطنت، بیمعناست. خداوند نهفته در خواب یک نوزاد… بیکران است، عظیم است»(۲۴)
مریم کوهی
«مشکل ما در این است که هیچگاه به کودکِ سهسالهٔ وجود خود اطمینان نمیکنیم. در آنجا که واژهها تواناییشان را از دست میدهند، این کودکِ درون ما است که کلامی تازه میگوید و در آنجا که به راههای بسته خوردهایم، راه جدیدی را پیش رویمان بازمیکند»(۱۸).
مریم کوهی
«تحمّل نگاه ثابت یک کودک بسیار سخت است. انگار که خداوند روبهروی شما نشسته… شما را برانداز میکند و در عین حال از وجودتان هم شگفتزده است»(۱۷).
مریم کوهی
«کودکی که به خواب میرود، صورتی است از زندگی ابدی، رهاشده، مطمئن، در دستان خداوند. درختی که میلرزد، نماد زندگی گذرا و تابع خلقیات فصلهاست. کودکی که به خواب میرود و درختی که میلرزد، هر دو نمادهای اعلای زندگی جاری هستند»(۱۳).
«نوزادان میان مشتهای بستهٔ خود خدا را به اسارت گرفتهاند» (۱۴).
«خداوند در وجود هر نوزادی، دوباره خود را در دستان نه چندان مطمئن ما قرار میدهد»(۱۵).
مریم کوهی
حجم
۱۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۱۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان