بریدههایی از کتاب دینداری خوب
۵٫۰
(۵)
«... بیایید تا شما را در برکات ملکوت خدا سهیم گردانم، برکاتی که از آغاز آفرینش دنیا برای شما آماده شده بود. زیرا وقتی من گرسنه بودم، شما به من خوراک دادید؛ تشنه بود، به من آب دادید؛ برهنه بودم، به من لباس دادید؛ بیمار و زندانی بودم، به عیادتم آمدید. نیکوکاران در پاسخ خواهند گفت: خداوندا، کی گرسنه بودید تا به شما خوراک بدهیم؟ کی تشنه بودید تا به شما آب بدهیم؟ کی غریب بودید تا شما را به منزل ببریم یا برهنه بودید تا لباس بپوشانیم؟ آنگاه به ایشان خواهم گفت: وقتی این خدمتها را به این برادران من کردید، درواقع به من مینمودید»(انجیل متی، باب بیست و پنجم).
عبدالوهاب
«مَنْ جَعَلَ الْهُمُومَ هَمًّا وَاحِدًا هَمَّ آخِرَتِهِ: کفَاهُ اللَّهُ هَمَّ دُنْیاهُ، وَمَنْ تَشَعَّبَتْ بِهِ الْهُمُومُ فِی أَحْوَالِ الدُّنْیا: لَمْ یبَالِ اللَّهُ فِی أَی أَوْدِیتِهَا هَلَک»
zahra_akhavansarraf
اساساً به تعبیر قرآن نگرش و منشی میپاید و میماند که نافع به حال مردم باشد و هرآنچه فاقد سودمندی باشد، کفِ آب است (فأمّا الزَبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً وأمّا ما یَنفعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فی الارضِ/رعد: ۱۷).
دینداری خوب آن است که به بهبود حال انسانها بینجامد و به نحو ملموسی دردها و رنجهای آدمیان را التیام بخشد.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
دینداری خوب آن است که از جنس رفتن باشد و نه داشتن
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
تحقق چنین رابطهٔ سرشاری نیازمند کوشش است. کوشش در این راستا که بتوانیم هرچه بیشتر صدای خدا و جلوههای او را از کتاب هستی و کتاب وحی (کتاب مصوّر و کتاب مسطور) بشنویم و ببینیم و هم اینکه با «دعا» و «ذکر» و کنارزدن حجابهای فاصلهافکن، خود را در مقام «حضور» درآوریم. به تعبیر دیگر، باید بکوشیم خودمان از غیبت و غفلت رهایی یابیم و با «ذکر» که همان بیداری و هوشیاری است و «دعا» که ارتباط گرفتن عاشقانه است از موقعیت غیبت عبور کنیم: «حضوری گر هم خواهی از او غایب مشو حافظ».
عبدالوهاب
هرچه اندیشی پذیرای فناست
آن که در اندیشه ناید آن خداست
(مثنوی، دفتر دوم)
عبدالوهاب
شیخ ما (ابوسعید ابوالخیر) گفت: مردی به عبدالله مبارک گفت: یهودیی بر دست من مسلمان شد، زنّارش ببریدم. عبدالله گفت: زنار او را بریدی با زنّار خویش چه کردی؟»
عبدالوهاب
جانِ ادیان دعوت به ساحت متعالی است و هستهٔ اصلی دین درمانِ خوابرفتگی معنوی ماست.
عبدالوهاب
به احسانی آسوده کردن دلی
به از الف رکعت به هر منزلی
(بوستان: باب دوم)
عبدالوهاب
عارف نامدار مسیحی، مایستر اکهارت (۱۲۶۰–۱۳۲۷) گفته است:
«اگر کسی در بالاترین شور و جذبهاش متوجه انسان بینوایی شود که نیازمند چند لقمه است، برای او بهتر است که شور و جذبهاش را رها سازد و به آن نیازمند خدمت کند».
عبدالوهاب
خدا، آنگونه که خود توصیف کرده است، «غنیّ» و «صمد» است و گَردِ فقر و احتیاج بر ردای کبریایی و جلال او نمینشیند: «وَ اللَّهُ الْغَنِی وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»(محمد: ۳۸). این ماییم که در نهایت فقر و احتیاجیم: «یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ»(فاطر: ۱۵).
عبدالوهاب
اقبال به خدا، متضمن ادبار به خلق نیست. خدا بیشتر از همه جا در دلهای آدمیان است. خدا را از طریق حرمت گذاشتن به دلها باید جستوجو کرد.
عبدالوهاب
طبیعت، جلوهگاه خداست. پدیدههای جهان، دلایلی به نفع خدا نیستند، آینهای برای تماشای خدا هستند. آیاتاند.
عبدالوهاب
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش، بیپر و پَرکَنده شدم
(مولانا)
عبدالوهاب
زانکه عاشق در دم نقـد است مسـت
لاجرم از کفـر و ایمان برتر است
کفر و ایمان هر دو خود دربان اوست
کاوست مغز و کفر و دین او راست پوست
(مثنوی/دفتر چهارم)
عبدالوهاب
حجم
۱۴۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
حجم
۱۴۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان