بریدههایی از کتاب ذهن بیحصار، عبور از مرزها برای پیشرفت و کشف سرزمینهای جدید
۴٫۵
(۵۰)
اگر از منطقهٔ جادویی تنهایی خود محافظت نکنیم، توانایی ادارهٔ زندگی شخصیمان را نداریم.
.
دانیل کانمن، استاد دانشگاه پرینستون و نوبلیست اقتصاد میگوید اگر یک چوب جادو داشتم، اولین خطای شناختی که در خودم ریشهکن می کردم، اعتماد به نفس بیش از حد بود! نتایج تحقیقی که خود کانمن انجام داده است میگوید وقتی افراد پاسخ پرسش یا تصمیمی را با ۹۹ درصد اطمینان میدهند، در ۴۰ درصد موارد کاملاً اشتباه میکنند! وقتی فکر میکنیم که باهوشترینیم و همیشه بهترین تصمیم را میگیریم، یا حتما در کاری موفق میشویم، متأسفانه به احتمال زیاد اشتباه میکنیم!
احسان رضاپور
وقتی از یک ساختمان دور هستیم، خیلی از شکافها و خرابیهای پنجرههای ساختمان را نمیتوانیم ببینیم. وقتی هم که خیلی به ساختمان نزدیک هستیم، چشممان نسبت به طراحی کلی ساختمان و نحوهٔ قرارگرفتن آن در کنار سایر ساختمانها نابیناست.
به پدیدهٔ اول دورکوری میگویند؛ یعنی نابیناییِ ناشی از دور بودن از پدیدهها. به پدیدهٔ دوم نزدیککوری میگویند. یعنی نابیناییِ ناشی از نزدیک بودن به پدیدهها.
احسان رضاپور
پرسش درستی که باید از خودمان بپرسیم این است: در چه حوزهای میخواهید «درد» بکشید و میخواهید برای چه چیزی «مبارزه» کنید؟ این پرسش نقش اساسی در موفقیت ما دارد. چرا این پرسش درستتر است؟ همه میخواهند شغلی عالی و استقلال مالی داشته باشند، ولی همه نمیخواهند رنج و درد ۶۰ ساعت کار در هفته، رفتوآمدهای طولانی، کاغذبازیهای منزجرکننده، سلسلهمراتب اداری و ملال روزمرهٔ حضور در جهنمی مکعبشکل (اتاق اداره) را تحمل کنند. مردم میخواهند بدون خطر کردن، بدون فدا کردن و بدون موکول کردن لذتها و ولخرجیها به آینده موفق و ثروتمند شوند.
احسان رضاپور
فراموش نکنیم که یادگیری و خلاقیت امری فردی نیست. خلاقیت و یادگیری در تعامل جمعی رخ میدهد. شبکهٔ نورونهای (مغز) خود را در شبکهٔ سیال قرار دهیم. تنهایی و تمرکز مهم است، اما گفتگو و تعامل آن را کامل میکند.
خود را در فضاهایی قرار دهیم که آدمهای متفاوت، ایدههای متنوع و دیدگاههای متضاد را تجربه کنیم.
گفتگو کنیم آن هم غیررسمی، همیشگی و افقی (اینکه کسی بالاتر از بقیه نباشد و همه همسطح باشند)؛ آنگاه لحظههای شگفتانگیز بیشتری را تجربه خواهیم کرد.
جواد محمدی
جایی که شما آدمها و ایدههای متفاوت بسیاری را در کنار هم دارید، پیشینههای مختلف و علایق گوناگون در جوش و خروش هستند و با یکدیگر در رقابتاند؛ آن فضا در حقیقت فضایی است که به نوآوری ختم میشود. به عبارت دیگر، همانگونه که وجود سلولهای عصبی در درون مغز و ایجاد یک شبکهٔ جدید منجر به یادگیری میشود، با هم بودن انسانها نیز منجر به یادگیری، خلاقیت و دستیابی به ایدههای نو میشود و نکته همینجاست که ما بخشی از ایدههایمان را از دیگران میگیریم؛ از کسانی که در رستوران یا چایخوری با آنها برخورد میکنیم و با آنها گفتگو میکنیم. آن ایدهها را به شکلهای تازهای به هم وصل میکنیم و چیزی نو خلق میکنیم، حتی بدون آنکه خود بدانیم یا بفهمیم.
جواد محمدی
هرچند شب یک بار به رخدادها و تجربیات موفق و مثبت خود فکر کنید و در دفترچهٔ یادداشت ویژهٔ این کار (ژورنال خوشبختی) یادداشت کنید. اگر کسی از شما تشکر یا تعریف کرد آنها را حتماً یادداشت کنید. بدین ترتیب، ذهن شما وزن بیشتری برای تجربیات مثبت قائل میشود. این تکنیک در سطح اداره، سازمان، شهر و کشور نیز قابل انجام است.
مثبتاندیشی قاعدهمند، ژورنال خوشبختی و تکنیک مزمزه کردن کمک میکند که هم شادمانی بیشتری تجربه کنیم و هم مشمول وعدهٔ نیکوی خداوند شویم: افزونی خوبیها و نیکیها.
جواد محمدی
برای فراموش کردن اعتیاد به خاطرات گذشته یکی از بهترین راهها تمرکز بر رؤیاهای آینده است. ذهن بیکار گذشته را نشخوار میکند. بنابراین، نگذارید ذهنتان بیکار باشد. برای فراموش کردن گذشته اهداف جدید، چالشهای جدید و ارتباطات جدید ایجاد کنید. برای فراموش کردن گذشته یک دنیای تازه را تجربه کنید. در یک رشتهٔ جدید شروع به تحصیل کنید یا تدریس آنچه میدانید. یک مسافرت، یک سرگرمی جدید، تغییر شغل و یا تغییر شهری که در آن زندگی میکنید. همهٔ اینها میتواند به تغییر نقطهٔ تمرکز ذهن شما کمک کند. اجازه ندهید اشتباهاتتان داستان زندگیتان باشند. اگر از دست دادنها و اشتباهاتتان دائم به شما یادآوری شود، آنها به داستان زندگیتان تبدیل میشوند.
جواد محمدی
قطعهقطعه سازی: هرچه یک تکلیف مبهمتر یا هرچه یک ایده انتزاعیتر باشد، احتمال آنکه تمامش کنید کمتر است. چه میتوان کرد؟ کار بزرگ و مبهمتان را تقسیم کنید به بستههای کوچک و اقدامات مشخص.
پنج تکنیک بالا را با هم ترکیب کنید:
یک هدف مبهم را بشکنید به اقدامات مشخص کوچک (تکنیک پنج)؛
برای آنها زمانبندی کنید (تکنیک چهار)؛
برای خودتان جریمهٔ بیرونی و پاداش درونی تعیین کنید (تکنیک دو و سه)؛
و شرایط را به گونهای طراحی کنید که کارهای دیگر غیر از این کار برایتان سخت باشد (تکنیک اول).
جواد محمدی
متعهدسازی بیرونی: مثلاً میخواهید پروژهای را تمام کنید، به دوستانتان تعهد کنید که اگر به قولتان عمل نکردید، آنگاه همه آنها را میهمان خواهید کرد. بگذارید از جیبتان هزینه بدهید تا دردش را به صورت ملموس حس کنید.
مشروطسازی درونی: به خودتان قول دهید که اگر پروژهتان را انجام دادید (خویشتن بلندمدت)، میتوانید یک دل سیر تلویزیون نگاه کنید! (خویشتن کوتاه مدت). با اینگونه منافع خویشتن کوتاهمدتتان در گرو خویشتن بلندمدت خواهد بود و با شما بیشتر همکاری خواهد کرد.
تعریف خط پایان: تجربه به دفعات ثابت کرده است که اموری که زمان و خط پایان ندارند، میل به جاودانگی دارند؛ اما وقتی زمان میگذارید، حتی اگر آن را برای سه بار رعایت نکنید، بالاخره در چهارمین بار آن را عملی خواهید کرد.
جواد محمدی
محدودسازی آزادانه: شرایط را به گونهای طراحی کنیم که برخی از گزینههای وسوسهانگیز اما کمفایده را حذف کنیم. بگذارید سه مثال بزنم: مثال اول، برخی از معتادان به قماربازی قراردادهایی با کازینوها امضا میکنند تا جلوی ورودشان به محوطهٔ کازینو را بگیرند. مثال دوم، در سال ۲۰۰۸ نرمافزاری نوشته شد که به افراد امکان میداد اینترنتشان را برای حداکثر هشت ساعت قطع کنند. این برنامه با نام «آزادی» اکنون هزاران کاربر دارد و مثال آخر، ویکتور هوگو عادت داشت برهنه مشغول نوشتن شود و به پیشخدمت خود میگفت لباسهایش را قایم کند تا نتواند بیرون برود.
جواد محمدی
محفلهای خوب: ممکن است ما همیشه به آدمهای مورد نظرمان دسترسی نداشته باشیم، اما میتوانیم به صورت منظم در محافل و جمعهایی شرکت کنیم که با هدف ما همخوانی بیشتری دارد. به عنوان مثال، اگر به شعر علاقهمندیم، در شب شعر شرکت کنیم و اگر به کارآفرینی علاقهمند هستیم، در رخدادهای استارت آپی.
همکاران خوب: سه نفر کلیدی محیط کاری خود را با دقت انتخاب کنیم. محیط حرفهای ما شامل افراد زیادی است اما بعضی از آنها نقشی کلیدیتری دارند، چراکه ما تعاملات بیشتری با آنها داریم. سه نفری که بیش از همه در محیط کار و فعالیت حرفهای با ما ارتباط دارند بیشترین تأثیر را در یادگیریهای اسمزی ما دارند. انتخاب و گماشتن دقیق این سه نفر تأثیری بسیار اساسی در حرفهای شدن ما دارد.
جواد محمدی
عمیق و درونیسازیِ بیش از نیمی از یادگیریهای ما ناخواسته و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه از محیط اطرافمان شکل میگیرد؛ درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، مایع را به خودش میکشد. ما هم وقتی با کارآفرینان معاشرت میکنیم، ناخودآگاه خلاقتر و جسورتر و آیندهسازتر میشویم؛ وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل میکنیم، ناخودآگاه دیدگاهمان به مسائل عمیقتر میشود و زمانی که با آدمهای پرتلاش حشر و نشر داریم، ناخودآگاه عملگراتر میشویم. اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دمخور باشید، بعد از مدتی همهچیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل میکنید.
جواد محمدی
کارل پوپر، فیلسوف شهیر معاصر، کتابی نوشته است که خود عنوانش بسیار آموزنده است: زندگی سراسر حل مسئله است. بهراستی که چنین است. با حل پیاپی مسئلهها، ما به موقعیت آرمانی نزدیک و نزدیکتر میشویم. قرار نیست راه حل نهایی همان ابتدا به ذهن ما برسد.
زندگی و کسبوکار نیز مانند استخر است. اگر همیشه همهچیز آرام و بر وفق مراد باشد، خسته و کسلکننده میشود. شرکتی که رقیبی ندارد در تلهٔ وضعیت موجود گرفتار میشود و هیچگاه رشد جهشی نمیکند چون انگیزهای ندارد. اساساً در زندگی و کسبوکار، کوسهها چالشهایی هستند که ما را فعال نگه میدارند. اگر شما مدام در تکاپو باشید، رشد خواهید کرد. این تلاشهایتان است که شما را پرانرژی نگه میدارد.
جواد محمدی
تنها معیار تصمیمگیری خواستههای درونی ما نیست؛ بلکه برای تصمیمات کلیدی معیارهای دیگری نیز وجود دارد. سه معیار اصلی را با هم مرور میکنیم:
معیار علاقهمندی یا شور و شوق درونی که میتوانیم بر اساس آزمایشهای ذهنی فوقالذکر آن را در خود کشف کنیم.
معیار توانمندی یا استعداد درونی که میتوانیم آن را بر اساس تیپشناسی، روانشناسی، تجربه و پرسوجو از دیگران در مورد خودمان کشف کنیم.
معیار ارزشمندی، آن چیزی که انتخاب میکنیم باید در جامعه ارزشمند باشد. آن رشتهٔ کاری که برمیگزینیم باید دردی را از جامعهای که در آن زندگی میکنیم حل کند. توجه به این معیار یک فایدهٔ اساسی دارد و آن اینکه کاری را انتخاب کردهای که علاوه بر اینکه روحت را سیراب میکند جیبت را پر خواهد کرد! در هر صورت باید جامعه به آن کار نیازمند باشد و حاضر باشد بهای توانمندی و علاقهمندی شما را بپردازد.
جواد محمدی
برای تمرکز پویا چهار اصل را باید رعایت کنیم:
- اهدافی را برای زندگیمان/سازمانمان/کشورمان تعیین کنیم.
- برای تحقق اهدافمان پلههای کوچک و گامهای کوتاه (اقدامات عملی مشخص) را طراحی و اجرا کنیم.
- برای لحظات بعد از خوردن اولین مشت آماده باشیم و باور کنیم که هر مشتی که میخوریم، نشانهٔ مثبت شروع راه است، نه پایانش! مشتهای احتمالی و واکنشهای اقتضایی را در ذهن خود مرور کنیم.
- در بازههای زمانی و در زمان آرامش (و نه بعد از مشت خوردن) اهداف خود را بازبینی کنیم.
احسان رضاپور
هیچکس نمی تواند آینده و اتفاقات آن را به خوبی پیشبینی کند؛ پس باید آماده و منعطف بود. انعطافپذیریای که نتیجهاش، برنامهداشتن بعد از خوردن اولین مشت است.
احسان رضاپور
اساساً در زندگی و کسبوکار، کوسهها چالشهایی هستند که ما را فعال نگه میدارند. اگر شما مدام در تکاپو باشید، رشد خواهید کرد. این تلاشهایتان است که شما را پرانرژی نگه میدارد
حمید
جامعهای را فرض کنید که در آن تمام شغلها از سه جهت درآمد مادی، شهرت و منزلت اجتماعی کاملاً یکسان است؛ یعنی شما چه پزشک باشی، چه استاد دانشگاه باشی، چه پارکبان باشی، چه بنّا باشی و چه رئیس جمهور، از سه جهت فوق کاملاً برابر هستید. در چنین جامعهای شما به دنبال چه شغلی میروید؟
4=/=2+2
واقعیت آن است که هیچکداممان از بیماری «دگماتیسم کسبشده» در امان نیستیم. اتفاقاً هرچقدر باهوشتر باشیم یا میزان سطح تحصیلات، آموزشهای تخصصی، تجربهٔ کاری و سنمان بیشتر باشد، خطر ابتلا به این بیماری بیشتر میشود.
احسان رضاپور
حجم
۴۵۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۴۵۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
قیمت:
۴۴,۰۰۰
۲۲,۰۰۰۵۰%
تومان