بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش | طاقچه
تصویر جلد کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش

بریده‌هایی از کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش

۴٫۱
(۳۶۳)
سوکورو تازاکی در عمیق‌ترین نقطهٔ جانش به درک رسید. درکِ این‌که هیچ قلبی صرفاً به واسطهٔ هماهنگی، با قلب دیگری وصل نیست؛ زخم است که قلب‌ها را عمیقاً به‌هم پیوند می‌دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دل ضایعه‌ای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بی‌معنی است. هماهنگی واقعی در همین‌ها ریشه دارد.
گل بارون زده
«آدم را درد است که به تفکر می‌رساند. ربطی به سن هم ندارد، چه برسد ریش.»
Leo n
هرقدر هم زندگی آدم ساکت و سازگار به‌نظر برسد، همیشه زمانی توی گذشته بوده که آدم وضعیت بغرنجی داشته. زمانی بوده که بگویی‌نگویی زده به سرش. فکر کنم آدم‌ها در زندگی به این مقطع نیاز دارند
Leo n
زخم است که قلب‌ها را عمیقاً به‌هم پیوند می‌دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
هر قدر همه‌چیز سطحی و کسالت‌بار باشد، زندگی باز ارزش زندگی کردن دارد.
گل بارون زده
هر قدر هم سفرهٔ دلت را برای آدمی باز کنی، هنوز چیزهایی هست که فاش نمی‌شود کرد.
Saeid
سوکورو تازاکی در عمیق‌ترین نقطهٔ جانش به درک رسید. درکِ این‌که هیچ قلبی صرفاً به واسطهٔ هماهنگی، با قلب دیگری وصل نیست؛ زخم است که قلب‌ها را عمیقاً به‌هم پیوند می‌دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دل ضایعه‌ای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بی‌معنی است. هماهنگی واقعی در همین‌ها ریشه دارد.
امیررضا
آدم را درد است که به تفکر می‌رساند. ربطی به سن هم ندارد
Andrey
«لو مَل دو پِی.‌ به زبان فرانسه است. معمولاً ترجمه می‌شود به "غم غربت". ترجمهٔ دقیق‌ترش این است: "غمی بی‌جهت که با تماشای دشت به دل می‌افتد." ترجمهٔ دقیقش کار سختی است.»
آبـــــان🍊
«از مرگ نمی‌ترسید؟» «راست‌اش نه. کلی آدم بی‌مصرف دیده‌ام که مُرده‌اند، و اگر آن‌جور آدم‌ها می‌توانند این کار را بکنند، من هم باید از پس‌اش بربیایم.»
FAtheme
حسادت ــ دست‌کم تا جایی که از خوابش می‌فهمید ــ چاره‌ناپذیرترین زندان دنیا بود.
Elhamtarang
«می‌توانی روی خاطره‌ها سرپوش بگذاری، یا چه می‌دانم، سرکوب‌شان کنی، ولی نمی‌توانی تاریخی را که این خاطرات را شکل داده پاک کنی
Leo n
«مهم ارادهٔ بُردن است. توی دنیای واقعی که همیشه نمی‌شود بُرد. یک‌وقت می‌بَری، یک‌وقت می‌بازی.»
دانور🌱
«وقتی آن‌جور عمیق برَنجی، زبانت هم بند می‌آید.»
yasinds
«حرف من این است که اگر راستی‌راستی ورزشکاری، باید یاد بگیری که چه‌طور بازندهٔ خوبی باشی.»
MaaM
آدم‌هایی که آزادی‌شان گرفته می‌شود، آخرسر همیشه از یکی بدشان می‌آید، نه؟
ماهی یک برکه‌ی کاشی
حسادت ــ دست‌کم تا جایی که از خوابش می‌فهمید ــ چاره‌ناپذیرترین زندان دنیا بود. کسی به‌زور در زندان حسادت حبس‌اش نمی‌کرد. زندانی به میل خودش تو می‌رفت، در را قفل می‌کرد و کلیدش را دور می‌انداخت. هیچ‌کس دیگری در دنیا نمی‌دانست که او آن تو گرفتار شده. البته که زندانی دلش می‌خواست فرار کند و می‌توانست هم فرار کند. هر چه بود زندانش دل خودش بود. ولی نمی‌توانست تصمیم بگیرد. دلش به سختیِ دیواری سنگی بود. اصل و جوهر حسادت همین بود.
اِلوچ
هیچ‌وقت اجازه نده ترس و غرورِ احمقانه کاری کند کسی را که برایت عزیز است از دست بدهی
Andrey
آدم را درد است که به تفکر می‌رساند. ربطی به سن هم ندارد
ماهی یک برکه‌ی کاشی
مقرراتِ غیرمنطقی و معلم‌هایی که با معیارهای سخت‌گیرانه‌اش جور درنمی‌آمدند، آزارش می‌دادند.
ماهی یک برکه‌ی کاشی

حجم

۲۵۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۲ صفحه

حجم

۲۵۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۲ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۵۰%
تومان