بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در پیچ و تاب عمر رفته | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب در پیچ و تاب عمر رفته اثر سیدهاشم افسریان

بریده‌هایی از کتاب در پیچ و تاب عمر رفته

انتشارات:ناشر مؤلف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۲۹ رأی
۳٫۲
(۲۹)
حال ما خوبست، وضعمان،ای، بد نیست وبه شکرانه حق، به سر سفرۀ ما نان و سبزی و پنیری هم هست، و نمکدان نمک.
fatemeh
کاشکی با من گریز و درد خنجر به پشت سر آئینه روبرو. ای‌کاش آئینه پشت سر خنجر به پیش رو
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
مرا امیدی باش ناامید
_SOMEONE_
عمری گذشت بر من و یادت ز سر نرفت آسوده ازمیان معرکه رفتی، غمت نرفت
~sahar~
ای برادر، ای دوست، همتی گرمی‌توانی، خورشیدرا، دوباره به خانه بازگردان که سیاهی دلمان را کاوید و دوستی که دوستش می‌داشتم شب‌های محزون کویر را، به طولانی‌ترین غیبت میهمان تنهایی شد.
هنرمند هنردوست
خاطرت هست، همان برگ که دستتت دادم تو به جادوی قناعت چه بهاری کردی؟
کتابخوان🤓
دفترخاطرات این ایام پر ز نقش و نگار یاد تو باد ِ هرچه دارم در این دل تنگ سرمه چشم انتظار تو باد
_SOMEONE_
و تو بخشنده‌تر ازچشمه رود و تو روشن تراز آئینه صبح
Gisoo
خاطرت هست، همان برگ که دستتت دادم تو به جادوی قناعت چه بهاری کردی؟
مهدی ایمنی
مرا امیدی باش ناامید، تا صدف خالی دریا گشتنم را به‌گمان مرواریدی، آذین گوش‌های تو گردانم.
هنرمند هنردوست

حجم

۳۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۳۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
رایگان