بریدههایی از کتاب دوستش داشتم
۳٫۴
(۴۱)
جالب است، اصطلاحها فقط اصطلاح نیستند؛ مثلا باید ترس واقعی را تجربه کرده باشیم تا معنی اصطلاح «عرق سرد» را بفهمیم، یا خیلی دلهره داشته باشیم تا اصطلاح «دلشوره» برایمان واقعآ معنا پیدا کند، نه؟
«ولکردن» هم همینطور است. نقص ندارد. کی آن را ساخته؟
طناب را ول میکنند.
همسر را ول میکنند.
بعد راه دریا را در پیش میگیرند، بالهای پهنِ مثل مرغ دریایی را باز میکنند و به آسمانهای دیگر پر میکشند.
Kosar
افسوسها، پشیمانیها، جداییها و سازشهایی هست که زخمشان هیچوقت التیام نمییابد، هیچوقت درست نمیشود، هیچوقت، میفهمی، حتی آن دنیا.
Kosar
چون یک پایان تلخ خیلی بهتر از تلخی بیپایان است.
Kosar
آخرین باری که همدیگر را در آغوش گرفتیم خوب به یاد دارم.
در آسانسوری در خیابان فلاندر بود.
گذاشت ببوسمش.
چرا این کار را کرد؟ او که دیگر دوستم نداشت.
هیچ نمیفهمم.
Kosar
گفته بودم که سعی میکنم بی تو زندگی کنم... سعی کردم، سعی کردم، اما زورم نرسید. دائم به تو فکر میکنم. حالا و شاید برای آخرین بار از تو میپرسم: خیال داری با من چه کنی؟
Kosar
«یعنی میشود یک روز تو و بابا دوباره عاشق هم بشوید؟»
«نه.»
«مطمئنی؟»
«آره.»
«باشد، خودم هم میدانستم...»
Kosar
آفرین به ما، چون همهچیز را خاک کردهایم، دوستانمان را، رؤیاهایمان را، عشقهایمان را، و حالا نوبت خودمان رسیده! دست مریزاد رفقا.
Kosar
و بعد، درست زمانی که منتظرش نبودم، بر سرم هوار شد. و من... من عاشق زنی شدم.
عشق به سراغم آمد، همانطور که بیماری میآید. بیآنکه بخواهم، بیآنکه به آن اعتقاد داشته باشم، خلاف میلم، و بیآنکه بتوانم از خودم دفاع کنم. و بعد...»
سینهاش را صاف کرد.
«از دستش دادم، ناگهانی، همانطور که عاشق شده بودم.»
Kosar
«اصلا کسی تا حالا جرئت کرده با شما مخالفت کند؟»
«کسی که نه، اما خود زندگی چرا.»
Kosar
نشستم و سرم را بین دستهایم گرفتم.
کاش میشد از تنهام جدایش کنم و روی زمین جلو خودم بگذارمش و با لگد به دورترین نقطهٔ ممکن پرتش کنم.
آنقدر دور که دیگر نشود پیدایش کرد.
اما حتی شوتکردن هم بلد نیستم.
شک ندارم که به هدف نمیزنم.
Kosar
حجم
۱۰۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۱۰۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان