![کتاب تمدن و ملالتهای آن اثر زیگموند فروید کتاب تمدن و ملالتهای آن اثر زیگموند فروید](https://img.taaghche.com/frontCover/54961.jpg?w=200)
بریدههایی از کتاب تمدن و ملالتهای آن
۴٫۲
(۱۸)
اگر بگوییم تضاد بین تمدن و عشق جنسی ناشی از این است که عشق جنسی رابطهای دونفری است که فرد سوم در این میان اضافی یا مزاحم است، حال آنکه تمدن بر پایهٔ رابطه بین عدهٔ بیشتری استوار است، تقریبآ همان حرف را زدهایم. در اوج یک رابطهٔ عاشقانه رغبتی به محیط اطراف باقی نمیماند. زوج عاشق خودبسنده است و برای خوشبختبودن حتی به فرزند مشترک هم نیاز ندارد. اِروس در هیچ مورد دیگر هستهٔ ذات خود، یعنی قصد وحدتبخشیدن (یا یکیکردن چند فرد)، را به این روشنی نشان نمیدهد، اما وقتی با عشق دو انسان به یکدیگر به این مقصود دست یافت نمیخواهد از این فراتر برود.
mah.D
سرانجام، وقتی زندگانی چنین سخت، ناشاد و رنجبار است که میتوان به مرگ در مقام منجی خوشامد گفت، عمر دراز به چه کار میآید؟
mah.D
ما طوری ساخته شدهایم که فقط از تباین میتوانیم لذت بسیار ببریم و در وضعیت پایدار فقط اندکی کامرواییم.
ali73
به یاد دارم که وقتی در متنهای روانکاوی ایدهٔ رانهٔ تخریب برای نخستین بار ابراز شد، در برابر آن مقاومت میکردم و چقدر گذشت تا پذیرای آن شدم. اگر دیگران هم چنین مقاومتی نشان میدادند یا نشان میدهند کمتر شگفتآور است، زیرا کودکان دوست ندارند بشنوند کسی از گرایش ذاتی انسان به «پلیدی» و پرخاشگری و تخریب و بنابراین از قصاوت سخن بگوید، زیرا خداوند انسان را از حیث کمال مانند خویش آفریده است.
mah.D
انسان گرگ انسان است.
mah.D
گفتیم این تجربه که عشق جنسی (تناسلی) نیرومندترین تجربهٔ ارضا را به آدمی اعطا میکند میبایست برای او الگوی سعادت میشد و به او میفهماند که رسیدن به سعادت در زندگی را همواره در قلمرو رابطهٔ جنسی بجوید و عشق تناسلی را در کانون زندگانیاش قرار دهد. در ادامهٔ بحث دیدیم که آدمی در این راه وابستگی نگرانکنندهای به بخشی از جهان بیرون، یعنی به ابژهٔ منتخب عشقی خود، ایجاد میکند، بهگونهای که اگر مورد اهانت او قرار گیرد یا او را به علت بیوفایی یا مرگ از دست بدهد گرفتار سختترین رنجها میشود. از این رو، فرزانگان همهٔ اعصار آدمی را مؤکدآ از این راه برحذر داشتهاند. بااین حال این نحوهٔ زندگی برای بسیاری از ابنای بشر کشش خود را از دست نداده است.
mah.D
آزادی فردی نعمت تمدن نیست. پیش از آنکه تمدنی بوده باشد، این آزادی از هر زمان دیگر بیشتر بوده است، البته در آن زمان غالبآ ارزشی نداشته است، زیرا فرد تقریبآ هیچ قادر به دفاع از آن نبوده است. با رشد تمدن، آزادی فردی محدود میشود و اقتضای عدالت این است که هیچکس از این محدودیت معاف نشود.
mah.D
هیچگاه در برابر رنج بیحفاظتر از هنگامی که عشق میورزیم نیستیم و هیچگاه ناکامتر از آن هنگام نیستیم که معشوق یا عشق او را از دست میدهیم.
mah.D
ظاهرآ مسلم است که ما در تمدن امروزیمان احساس خشنودی نمیکنیم. اما حکمدادن در این خصوص بسیار دشوار است که انسانها در اعصار گذشته سعادتمندتر از امروز بودهاند یا نه و اگر بودهاند به چه میزان سعادتمند بودهاند و شرایط فرهنگی در سعادت آنان چهمایه مؤثر بوده است.
mah.D
اما «من» به منظور دفع بعضی از تحریکات ناخوشایند که از درون برمیخیزند همان روش را به کار میگیرد که در برابر ناخوشایندیهای ناشی از جهان بیرون، و این نقطهٔ آغاز اختلالات مهم روانی میشود.
ali73
حجم
۱۰۱٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۱۰۱٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان