بریدههایی از کتاب عقاید یک دلقک
۳٫۵
(۱۵۷)
هر روز صبح، در هر ایستگاه بزرگ راهآهن، هزاران نفر که در شهر کار میکنند وارد میشوند و هزاران نفر دیگر از شهر خارج میشوند تا سر کارشان برسند. راستی چرا این دو گروه از مردم، محلهای کارشان را با یکدیگر عوض نمیکنند؟
R
اگر عصر ما شایستهٔ یک لقب و نام باشد آن نام باید " عصر فحشا" باشد.
Hamid_R_khani
به هیچ فکر کن. نه به صدراعظم و نه به کلیسای کاتولیک، بلکه فقط به دلقکی فکر کن که در وان حمام اشک میریزد و قطرات قهوه روی دمپاییهایش میچکد.
Hamid_R_khani
چون یک پسر کوچک و ککمکی به نام گئورگ ، بهاشتباه با منفجر کردن یک بازوکا، خودش و مجسمه را به هوا فرستاد. تفسیر هربرت کالیک در مورد این واقعه خیلی موجز بود: " خدا را شکر گئورگ بچهیتیم بود."
Hamid_R_khani
یکبار از او پرسیدم " وقتی دچار این حالت میشوی به چه چیز فکر میکنی؟" او گفت " تو واقعاً نمیدانی؟" گفتم " نه." و او یواش گفت " به هیچی، من به هیچی فکر میکنم." گفتم " اما به هیچچیز که نمیشود فکر کرد." و او گفت " چرا، میشود، من در این لحظات احساس میکنم ناگهان درونم کاملاً خالی شده است
آسیه
و برای اینکه به من فرصتی برای عصبانی شدن بدهد، مکث کوتاهی کرد، اما من سکوت کردم و او همانطور که طبیعتش اقتضا میکرد، دوباره با لحنی ناشایست ادامه داد
صلوات
انسان نه میتواند لحظات را تکرار کند و نه میتواند آنها را در میان بگذارد.
کاربر ۱۴۴۱۱۱۹
آدمهای احمق و ابله همیشه واژهٔ غیراجتماعی را فقط برای فقرا به کار میبرند."
پویا پانا
دانستن اینکه انسانها زیر فشار و تحتتأثیر نوع جهانبینیشان دست به چه کارهایی خواهند زد اصلاً کار سادهای نیست
parastoo
من به هیچچیز فکر نمیکردم و درعینحال تقریباً به همهچیز
parastoo
تردید داشتم که به خودکشی فکر کنم، آن هم به یک دلیل که شاید خیلی متکبرانه به نظر برسد: میخواستم خودم را برای ماری نگاه دارم. او میتوانست دوباره از تسوپفنر جدا شود، آن وقت ما در موقعیت ایدهالی که بزویتس در آن قرار داشت قرار میگرفتیم
Hamid_R_khani
اینکه منتقدان عیبجو هستند چیز بدی نیست، عیب آن است که آنها به برنامهٔ خودشان به دید انتقادی نگاه نمیکنند و خشک هستند. این ناخوشایند است.
Hamid_R_khani
دلقکی که به میخوارگی بیفتد خیلی سریعتر از یک شیروانیسازِ مست سقوط خواهد کرد.
mehdi ba kasre
این شهر محل سکونت من است، و آنجا تاکسیای که با اشارهٔ دست صدا میزدم مرا هرگز به یک هتل نمیبُرد، بلکه به آپارتمان من میرسانْد.
صلوات
من اصلاً مسخره نمیکنم، من از هر جهت ظرفیت این را دارم که به موضوعی که برایم قابلدرک نیست، احترام بگذارم.
پویا پانا
بهتر است که به یک دلقک بیاعتقاد اعتماد کنی، که تو را صبحهای زود بهوقت از خواب بیدار میکند تا بهموقع به مراسم دعا برسی
فاطمه
سؤال کردم " پدربزرگ در چه حال است؟"
گفت " حالش عالی است، تزلزلناپذیر؛ بهزودی نودسالگیاش را جشن میگیرد. اینکه او چهطور موفق میشود خودش را اینطور سرحال نگه دارد برایم جداً تبدیل به یک معما شده است."
گفتم " خیلی ساده است، پیرمردهایی مثل او را نه خاطرات از پا درمیآورد و نه عذابوجدان.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
فرزندان این دنیای خاکی نهتنها عاقلتر، بلکه انسانتر و گشادهدستتر از بچههای کلیسا هستند
صلوات
ما یکدیگر را از وقتی پسربچه بودیم خوب میشناختیم، آنقدر خوب که وقتی هر دو مرد شده بودیم و به هم رسیدیم، درست نمیدانستیم به یکدیگر تو بگوییم یا شما
صلوات
هر چه پیش آید، خوش آید، مرا از فلاکت باکی نیست.
soroosh7561
حجم
۳۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
حجم
۳۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان