بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تهوع | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر

بریده‌هایی از کتاب تهوع

نویسنده:ژان پل سارتر
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۶از ۱۳ رأی
۳٫۶
(۱۳)
گاه، ناگهان آدم‌هایی ظاهر می‌شوند که حرفی می‌زنند و می‌روند و انسان در حکایاتی بی سر و ته غرق می‌شود؛
Giti Nava
روی تمام چیزهایی که من دوستشان دارم، روی زنگار شیروانی کارگاه ساختمانی، روی تخته‌های پوسیده طارمی‌ها، یک نور ناچیز و منطقی افتاده است. نوری شبیه نگاهی که انسان پس از یک شب بی‌خوابی روی تصمیمات با شوق گرفته شده در شب قبل یا روی صفحاتی که بدون خط‌خوردگی و اصلاح نوشته است، می‌اندازد.
parissa
روزی که برای اولین بار بوسیدمت را به یاد نداری؟ پیروزمندانه می‌گویم: ـ خیلی خوب هم به یاد دارم. در پارک کیو Kew بود، در ساحل رود تایمز. ـ ولی چیزی را که متوجه نشدی، این بود که روی گزنه‌ها نشسته بودم: پاهایم از نیش گزنه‌ها پر بود و با اندک حرکتی نیش‌های دیگری نصیبم می‌شد. خب، مقاومت و ایستادگی کافی نبود. اما آن بوسه‌ای که من می‌خواستم نثارت کنم اهمیت زیادی داشت. یک تعهد بود، یک ایثار یود، یک پیمان بود. حالا متوجه می‌شوی. که آن درد شدید بود، ولی من در چنین لحظه‌ای حق نداشتم به ران‌هایم فکر کنم. کافی نبود درد خود را نشان ندهم؛ باید درد را حس نمی‌کردم.
محمد
وانگهی، شاید این یک جنون آنی بوده است. چون اکنون دیگر اثری از آن نیست. احساسات مسخره آن هفته‌ام، اکنون به نظرم به کلّی خنده‌دار می‌آیند
.
اگر اشتباه نکرده باشم و از تمام نشانه‌هایی که روی هم انباشته می‌شوند، مقدمات دگرگونی جدیدی در زندگی من خبر می‌دهند، خب معلوم است که می‌ترسم. نه از این جهت که زندگی‌ام پربار و ارزشمند است، بلکه می‌ترسم به زودی چیزی پیدایش یابد و مرا در خود فرو گیردم. آن وقت کجا بروم؟ آیا بازهم باید تمام طرح‌هایم، تحقیقاتم و کتابم را رها کنم و بروم؟ و پس از چند ماه یا چند سال دیگر درمانده و شکست خورده، میان ویرانه‌های جدیدی بیدار شوم؟ تا دیر نشده باید به روشنی خود را دریابم.
Havisht
زمان لخت و عریان، نرم نرمک به وجود می‌آید، منتظرمان می‌گذارد و وقتی می‌آید بیزارمان می‌کند. چون معلوم می‌شود از مدت‌ها پیش، آن جا بوده است.
parissa
از ترک کردن او ناراحت نیستم، از بازگشت به انزوایم خیلی وحشت دارم.
محمد
من اطمینان دارم چیزی مانند خوره به جانش افتاده است که او را آهسته آهسته می‌تراشد. نه می‌تواند خود را دلداری دهد و نه می‌تواند خود را به دست بدبختی‌هایش بسپارد؛
Giti Nava
شور و هیجانی که سال‌ها مرا در خود غرق کرده و غلطانده بود، اکنون دیگر مرده بود و من خود را تهی احساس می‌کردم.
Hosna
همان قدر که نمی‌توان از انسان‌ها نفرت داشت، به همان اندازه هم نمی‌شود آن‌ها را دوست داشت.
Mahdy

حجم

۲۶۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

حجم

۲۶۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان