بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل خون در رگ های من | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثل خون در رگ های من

بریده‌هایی از کتاب مثل خون در رگ های من

نویسنده:احمد شاملو
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۲از ۳۸۸ رأی
۴٫۲
(۳۸۸)
یادم آمد آن جمله‌یی را که دوست داری من همیشه برایت تکرار کنم، تو حتی یک بار هم به من نگفته‌ای! طلب من!
melik
«ــ آیدا جان! هر جور که تو دلت بخواهد... ــ از دلم حرف نزن که اون وقت خیلی چیزها می‌خواد! ــ خوب، باشه آیدا جانم؛ باید به حرفش گوش بدی. ــ تو چی؟ تو به حرفش گوش می‌دی؟ ــ اوووه، چه جور هم! هر چی بگه گوش می‌دم!»
melik
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرف‌های تو.
𝒎𝒂𝒓𝒛𝒊𝒆
آیدا! تو مثل یک خدا زیبایی.
هانی
می‌خواهم بگویم که سکوت تو، پایان غم‌انگیز زندگی من است.
Jamileh
عشق تو، برای من، مذهب و سرنوشت است. عشق تو، کار و تفریح من شده است. عشق تو، ــ بگذار برایت بگویم ــ یا از من «خدا» یی خواهد ساخت، و یا چون صاعقه‌یی نابودم خواهد کرد.
نسیم رحیمی
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرف‌های تو.
نسیم رحیمی
هر لبخند تو، هر بوسهٔ تو به من آن قدرت را عنایت می‌کند که کوهی را بر سر کوهی بگذارم.
سمانه
آیدای عزیز من هر چه بیشتر می‌بینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود.
کاربر ۳۰۶۲۱۷۶
طبیعی است. من که پیش از آن شب با تو هم‌کلام نشده بودم؛ با تو حرفی نزده بودم و صحبت ما از سلام و خداحافظ تجاوز نکرده بود. پس چه پیش آمده بود که «کار از هیچ گذشته باشد»؟ ناگزیر باید تصدیق کرد که روح ما یکدیگر را شناخته، یکدیگر را جذب کرده، با یکدیگر آموخته شده بود. روح ما یکدیگر را شناخته بودند و پیش از این که جسم‌های ما برای نخستین بار به هم نزدیک شود، آن‌ها برای همیشه یکدیگر را دریافته بودند. این، معجزه همان جلوه‌یی است که از روح پاک و صادق تو در چهرهٔ تو منعکس است.
Pooria Mardani
احمد تهران ــ ۲۷ مهر ماه... ۲۸ مهر ماه، ساعت؟ صبح!
Fatima
تو را دوست، دوست، دوست، دوست می‌دارم. ــ اخمت را هنگامی که اخم می‌کنی، خنده‌ات را هنگامی که می‌خندی، حتا اشکت را هنگامی که گریه می‌کنی دوست می‌دارم؛ اگر چه، خنده‌ات که دوستش می‌دارم زنده‌ام می‌کند، و اشکت که دوستش می‌دارم می‌کشدم! ــ تو خون منی، تپش قلب منی.
Fatima
دلم برای تو، برای داشتن تو، برای بوسیدن تو و برای در آغوش فشردن تو شعله می‌زند، اما... اما این روزه را فقط موقعی افطار خواهم کرد که بدانم تو را خوش‌بخت می‌کنم. هرگز آن اندازه پست و ناجوانمرد نیستم که خوش‌بختی خود را به قیمت بدبختی تو به دست آرم و بخواهم به قیمت بدبختی تو کامکاری کنم. برای همین است که می‌کوشم و برای همین است که زنده هستم. والسلام.
Fatima
خدای کوچولو! امید بزرگ! همه چیز من! شادی و خوش‌بختی من! حالا دیگر زندگی من، چیزی جز تو نیست. حالا دیگر، این نفسی که می‌کشم چیزی جز تو نیست.
Fatima
هرگز نه پیری و... نخواهد توانست از زیبایی تو بکاهد... چرا که هر چه تنت زیر فشار سال‌ها درهم‌شکسته‌تر شود روح زیبای تو زیباتر خواهد شد و بدین گونه هرگز از آنچه امروز مجموع این زیبایی است نخواهد کاست.
Fatima
خدای کوچولو! مرا توی بازوهایت، توی بغلت جا بده. مرا زیر پاهایت، روی زمینی که بر آن‌ها قدم گذاشته‌ای جا بده.
Fatima
طبق معمول، ابتدا خواهی گفت نه، ولی وقتی که آمدی و دیدی، به حقیقت حرف من پی خواهی برد...
هدی✌
بی چشمان تو نمی‌توانم زندگی کنم. قصهٔ من و چشمان آیدا، قصهٔ درخت و آب است... به هوش باش که فقط قطرهٔ اشکی از چشمان تو کافی است که درخت را، چون سیل بنیان‌کنی با خود ببرد! لبان تو، آتشی است که چراغ مرا روشن و اجاقم را گرم نگه می‌دارد... فراموش مکن که اگر ساعتی لبان تو بی‌خنده بماند، آتش سراپای وجود مرا خاکستر خواهد کرد.
هدی✌
لبان تو، جز با خنده؛ چشمانت جز با نگاه محبت، و وجودت جز با خوش‌بختی نمی‌تواند در زندگی من موثر باشد.
هدی✌
چشم‌های تو که مثل خون در رگ‌های من دوید، یک بار دیگر مرا به زندگی بازگرداند.
هدی✌

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان