بریدههایی از کتاب سهگانهی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی
۴٫۳
(۱۸۰)
زخم سینهات را باز کردم
نشستم به تماشای آسمان
تو را نمیتوان نوشت
مستورع
حالا که نیستم
پیراهنم را اتو بزن
دکمههایم را ببند
کفشهایم را برق بینداز
بُگذار
نبودنم مرتب باشد
حالا که نیستم
شعرهایم را بخوان
میخواهم صدایت باشم
دهانت، لبهایت
قطرهاشکی که از گونهات بر زمین میافتد
میخواهم
زمینت باشم
حالا که نیستم
به دخترم بگو مرا نقاشی کند
میخواهم توی کیفش باشم
لابهلای کاغذهاش
آرام
ما رو به آسمان دعا میکردیم
و از آسمان
بُمب
میبارید
کتاب خوان کوچک
جنگ تمام شده بود
و حالا
صلح داشت آدم میکُشت
نسا
شب است
و مورچهها دارند
اندوه زمین را جابهجا میکنند
bud
به کاغذی مچاله نگاه میکنم
که آرام در باد میچرخد
آیا زمین را هم
کسی نوشته است وُ دور انداخته؟
نسا
از خاطرات
خاطراتِ بدی دارم:
دیوارها فروریخته
و مُردگان در آفتاب ورم کردهاند
هیچچیز تکان نمیخورد
و اینجا
بیشتر شبیه عکس است تا زندگی
مستورع
ما با کدام امید
به ساعتهایمان نگاه میکنیم
وقتی زمان برای مرگ کار میکند
B-vafa
و اعتراف میکنم
که قرنهاست
لبهایمان را
مثل ماهیها تکان میدهیم
و هیچ هیچ هیچ نمیگوییم
fatemeh fl
شعری به قلبم چسبیده است
که برای نوشتنش باید
قلبم را دربیاورم
مستورع
جنگ تمام شده بود
و حالا
صلح داشت آدم میکُشت
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
غریبگی نکن
نکن غریبگی پسرم!
اینجا خاورمیانه است
و هر کجای خاک را بکَنی
دوستی، عزیزی، برادری
بیرون میزند
مهران کاسبوطن
اخبار چیزی از من نمیگوید
اخبار، اخبار را میگوید
که خبرها را پنهان کند
یک مشکل لاینحل، sky
تو زیبایی
و این هیچ ربطی به زیباییات ندارد
حرف نمیزنی
چرا که میدانی
یک پرنده وقتی حرف میزند انسان است
وقتی سکوت میکند، آسمان
عصر
بر روح پلهها مینشینی
رنجِ چای را مینوشی
و میگویی:
خدا نزدیکتر شده
آنقدر
که وقتی درخت را میتکانم
ابرها بر زمین میریزند
سَمَر
شب است
و چهرهام بیشتر به جنگ رفته است
تا به مادرم
شب است
و چشمهام
چون چاههای خرمشهر
به خون میرسد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
مگر
چمدانت چهقدر بود
که تمام زندگیام را
با خود بردی؟
Reza Nemati
داشتم با زندگی کنار میآمدم
که با من کنار نیامد
abolfazlzareikm
اخبار، اخبار را میگوید
که خبرها را پنهان کند
serendipity
تو مُردهای
و فاصلهات از تمام شهرها یکیست
مستورع
آنقدر از تو مینویسم
تا فارسی تمام شود
میخواهم اینبار
از آخر به اول دوستت داشته باشم
وگرنه راه رفتن روی دو پا را
که هر آدمی میداند
میخواهم اینبار
با جنازهام تو را بغل کنم
با خون رفتهام به رودها تو را بنویسم
با دجله
با فُرات
با کارون
آنقدر از تو مینویسم
تا دریا تمام شود
مستورع
حجم
۳۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
حجم
۳۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان