بریدههایی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
۳٫۶
(۵۵۰)
میگویم میخواهم بدانم اگر آن روز آن بوتهٔ عاقرقرحا در چشمم فرو نمیرفت، حالا زندگی بهتری داشتم یا نه. شیخ همانطور که نشسته به من نگاه میکند و یکهو میخندد. جلوِ خودش را هم نمیگیرد و بلند میخندد. بلند میشود. قلب را توی سینهٔ زن میگذارد و میگوید مسئله این است که در جهانِ من همیشه فقط یک امکان میتواند اتفاق بیفتد و افتادن یک اتفاق به معنای نیفتادن اتفاقات دیگر است. از این رو اگر در مورد جهان معنایی ندارد و کلاً فرضی است باطل. اگر را باید از جهانم حذف کنم و به جهانی ببرمش که در آن سرتاسر اگر است که اتفاق میافتد.
motahhare bagheri
مادر میگوید ترس کاری با آدم میکند که یا فراموشکار شود یا نتواند چیزی را از یاد ببرد.
khazar
مادر همیشه نزدیک است و من بویش را از میان همهٔ بوهای جهان تشخیص میدهم، بوی نارنج و نعنا و کمی یاس وحشی که با تعقیب کردنش خودم را در خانه پیدا میکنم.
mahlagha
مادر میگوید آدمها وقتی مینویسند چیزهای نادیدنیِ درونشان را هم میزنند و از دلشان چیزی درمیآورند که قابلدیدن است
شاهد
مادر میگوید حرف زدن دربارهٔ خواندهها از خواندنشان مهمتر است، تازه آن وقت است که میتوانیم رابطهمان را با کتابها بفهمیم و خودمان را در آنها پیدا کنیم
شاهد
مادر همیشه میگوید معنای جهان در تنْ است. هر چیزیام که باشد میگوید به تنم فکر کنم. مهم نیست کمرم گرفته باشد یا از چیزی ترسیده باشم یا مفاصلم بیدلیل صدا بدهند، فقط کافی است به تنم توجه کنم. میگوید ببینم تنم از من چه میخواهد، شاید باید مثل گربهای در خودم فرو بروم.
Darya
مادر همیشه میگوید معنای جهان در تنْ است. هر چیزیام که باشد میگوید به تنم فکر کنم. مهم نیست کمرم گرفته باشد یا از چیزی ترسیده باشم یا مفاصلم بیدلیل صدا بدهند، فقط کافی است به تنم توجه کنم. میگوید ببینم تنم از من چه میخواهد، شاید باید مثل گربهای در خودم فرو بروم.
Darya
اغلب تیغی توی دستم میرود و من بیتوجه به خونی که روی پوستم خشک میشود به کارم ادامه میدهم. گاهی انگشتم را که خون آمده میمکم و سعی میکنم طعم شورش را به رنگ سرخ ربط بدهم. خونْ شور است. گلسرخ شور است. گوجهفرنگی تهمزهای از ترشی و شوری دارد. زرشک ترش و شور است. پس شاید بشود گفت شوری سرخ است. همیشه استثنائاتی هم هست، بااینحال در بیشتر موارد میتوانم چیزها را به همین شیوه بههم ربط بدهم و جهانِ پیرامونم را بشناسم.
mojtaba.keramat
همهچیز برای کسی که میداند چگونه صبر کند، بهموقع اتفاق میافتد
mwdiex
فکر نکردن به هیچچیز قدرتی است که هر کس ندارد.
mwdiex
جزئیات اهمیتی ابدی دارند چرا که تنها در صورتِ فهم آنهاست که میتوان با کلیات و سرآخر با جهان هماهنگ شد.
mwdiex
حسِ دیدن را فقط میتوانی در تنهایی بازبیابی و تنهایی چیزی است فراوان در خانهٔ ما.
Serein
جزئیات معمولاً با درد هم رابطه دارند. من خیلی وقتها به این موضوع فکر میکنم.
Serein
در واقع در این جهان زمان مقدار حرکت است و کسی که از بندِ حرکت رها باشد میتواند از بند زمان رها شود. این همان کاری است که سالهاست کردهام.
🎸🍃تبسم🍃🎸
شیخ مثل مادر ایمان دارد در این جهان برای هر چیز وقتی هست، اما برخلاف مادر به تقدیری بودن این وقت اعتقاد ندارد. از نظر او آدمها میتوانند با مهیا کردن خودشان تعیین کنند وقت رخدادها را
🎸🍃تبسم🍃🎸
میگوید هیچچیزی آن بیرون ارزش جنگیدن و به دست آوردن ندارد، چرا که در عمل نمیشود هیچچیز را آن بیرون مالِ خود کرد. آنجا همهچیز فانی است. درست مثل آدمها. مرگ ذاتِ همهچیز است.
🎸🍃تبسم🍃🎸
من که تا امروز ایمانی حقیقی داشتم که جهانِ کتاب عمیقترین و واقعیترین راه شناخت جهان است، شروع میکنم به درد کشیدن، درد اینکه بوی کتان را هیچجوره نمیشود در هیچ کتابی تجربه کرد.
🎸🍃تبسم🍃🎸
من همیشه دوست داشتهام منجم شوم، اما بعدش هم میخواهم کیمیاگر بشوم
🎸🍃تبسم🍃🎸
مادر میگوید تا درون انسان عوض نشود بیرونش تغییر نمیکند.
🎸🍃تبسم🍃🎸
نمیشود در این جهان چیز پستی را به چیزی باارزش تبدیل کرد مگر آنکه اول این کار را در جهان درون انجام داد.
🎸🍃تبسم🍃🎸
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان