بریدههایی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
۳٫۶
(۵۵۰)
ترس کاری با آدم میکند که یا فراموشکار شود یا نتواند چیزی را از یاد ببرد.
banzi
کلماتْ نجاتدهندهاند. زهر اتفاقات را میگیرند و در خود حلشان میکنند.
Mithrandir
مادر برایم کتاب میخواند و بعد دربارهاش حرف میزنیم. مادر میگوید حرف زدن دربارهٔ خواندهها از خواندنشان مهمتر است
Reza.golshan
نیستیْ ندیدن نیست، چیز پُرتری است و همزمان خالیتر.
min
تحمل کردن شبیه برزخ است، شبیه فرو بردن سر در تشت آب و محو شدن ناگهانی صدا.
zaman i
هر انسان دور خودش جهانی دارد؛ جهانی که رنگ، بو و حتا کلمات خاص خودش را دارد و هر فرد آن را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد. هنگامی که آدمها از کنار یکدیگر عبور میکنند یا بههم فکر میکنند و یا با یکدیگر حرف میزنند، این جهانها درهم فرو میروند و مشترکاتی پیدا میشوند.
M.M. SAFI
کتابخانه بدون تردید مهمترین شی خانه است. چون دروازهٔ ورود من به جهان دیگر است.
zeynab esmaeeli
آدمها وقتی مینویسند چیزهای نادیدنیِ درونشان را هم میزنند و از دلشان چیزی درمیآورند که قابلدیدن است.
mobina_mjf
همهچیز در این جهان به همهچیز مربوط است.
taravat
خونْ شور است. گلسرخ شور است. گوجهفرنگی تهمزهای از ترشی و شوری دارد. زرشک ترش و شور است. پس شاید بشود گفت شوری سرخ است. همیشه استثنائاتی هم هست،
نفیسیلین
در این جهان چیزهایی هست که هیچوقت نمیشود کامل گفتشان، چیزهایی که وقتی به کلمه درمیآیند از ابعادشان کاسته میشود. مثلاً اگر کسی بگوید ترس یا تنهایی یا اگر بگوید من از تنهایی میترسم، هیچجوره نمیشود ابعادِ این ترس را فهمید. نمیشود گفت منظور ترسی است که تا عضلهٔ ران بالا میآید یا ترسی که اتاق را پُر میکند یا ترسی که به اندازهٔ جهان است. ابعاد دقیق تنهایی را هم نمیشود معین کرد.
M.M. SAFI
من به جای فرار یاد گرفتهام به دلِ امرِ کسالتآور نفوذ کنم.
taravat
دنیا بر پایهٔ پوچی استوار است و بیآن شاید هیچچیز تحقق نمیپذیرفت.
Mithrandir
تحملکنندگان، ساکنان برزخاند. ساکنان جهانی که نیست. آدمهایی که برای تحملِ هوایی که در ریههایشان فرو میرود راههایی جدید پیدا میکنند. من بیست و دو سالم است و سالهاست ساکن برزخم.
maryam_z
مادر همیشه میگوید معنای جهان در تنْ است. هر چیزیام که باشد میگوید به تنم فکر کنم. مهم نیست کمرم گرفته باشد یا از چیزی ترسیده باشم یا مفاصلم بیدلیل صدا بدهند، فقط کافی است به تنم توجه کنم. میگوید ببینم تنم از من چه میخواهد، شاید باید مثل گربهای در خودم فرو بروم. شاید باید جاییام را کش بدهم، مثلاً عضلهٔ پشت پایم را. عضلهٔ پشت پایم را میکشم که هنوز به خاطر ایستادن روی یک پا درد میکند. مادر میگوید بگذارم بدنم با من حرف بزند. میگذارم تنم حرف بزند. میتوانم صدایش را بهوضوح بشنوم. فکر میکنم آدمیزاد واقعاً به هر چیزی توی این جهان عادت میکند. مثل تن من که به چیزی که نیست عادت کرده. انگار از ازل نبوده. انگار وضع تن من و جهان از اولش همینطور بوده.
Judy
فکر نکردن به هیچچیز قدرتی است که هر کس ندارد.
صبا بانو:)
مادر میگوید حتا گیاهی که کندهایم و خُردش کردهایم هم خاطرهٔ دشتها و صحراها را با خودش دارد
نَعنا🌿
به قول تولستوی همهچیز برای کسی که میداند چگونه صبر کند، بهموقع اتفاق میافتد.
Mina
در جهانِ خیال اما میتوان صاحب ابدی همهچیز شد.
mahak . nik _86
چیزهای کوچک اهمیت ابدی دارند.
taravat
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان