سگها، میمونها و طوطیها هزار بار کمتر از ما بدبختند.
متین
صدها بار خواستم که خودکشی کنم ولی همیشه زندگی را بیشتر دوست داشتم
متین
ــ ولی مگر رضایت در انتقاد از همهچیز نیست، در دیدن زشتیهایی که دیگران فکر میکنند زیبایی است؟
ــ یعنی رضایت، در نداشتن رضایت؟
nazanin z
هرحال آنچه را میگویم که به آن باور دارم و خیلی کم اهمیت میدهم که دیگری با من موافق باشد.
nazanin z
کاندید در کشتی هلندی آه کشید: آه، پانگلوس! پانگلوس! آه، مارتین! مارتین! آه، کونهگوند عزیزم! این چه دنیایی است؟
مارتین جواب داد: چیزی دیوانه، پلشت.
nazanin z
صدها بار خواستم که خودکشی کنم ولی همیشه زندگی را بیشتر دوست داشتم. این مرض مسخره، شاید از بدترین غرایز باشد؛ چیزی احمقانهتر از این هست که باری را که میتوانی روی زمین بگذاری بر دوش بکشی یا در ترس و وحشت زندگی کنی و همواره به آن بچسبی یا ماری را نوازش کنی که تو را میبلعد تا قلبت را نیز بخورد؟
وحید
من متوجه شدهام که در جهان ما همه چیز بر خطاست؛ کسی جا و وظیفهاش را در جامعه نمیداند، اینکه دارد چه میکند یا چه باید بکند، و جدا از موقعِ غذاخوردن، که مردم به قدر کافی خوشمشرب و دمساز هستند، تمام روز به جروبحثهای بیفایده سپری میشود
nazanin z
در این کشور گاهگاهی لازم است برای دلگرمی دیگران دریاسالاری را بکشند.
Mehrdad Pourkhazaeyan
اگر این بهترین دنیای ممکن است، دنیاهای دیگر چگونهاند؟
Mehrdad Pourkhazaeyan
ــ کاملا حق با توست، چرا که وقتی انسان به باغ عدن قدم گذاشت؛ در آنجا تخم کار کاشت تا بتواند کار کند؛ این اثبات میکند که انسان بهدنیا نمیآید تا استراحت کند.
مارتین گفت: بیایید بدون نظریهپردازی، کار کنیم. این تنها روش قابل تحمل کردن زندگی است.
BookishFateme