بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ۲۴ ساعت از زندگی یک زن | طاقچه
تصویر جلد کتاب ۲۴ ساعت از زندگی یک زن

بریده‌هایی از کتاب ۲۴ ساعت از زندگی یک زن

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۴۶ رأی
۳٫۵
(۴۶)
ناگهان فکرم متوجه یک چیز شد... رفتن...
Mohammad
باور کنید کاری سخت‌تر از این نمی‌توان یافت که انسان در سراسر عمر خود به یک روز و به یک نقطهٔ زندگانیش چشم بدوزد و به آن بیندیشد. این کار تحمل‌ناپذیر است.
Eli N
نتیجهٔ پیری این است که ترس از گذشته را خود به خود از میان می‌برد.
daniel_2035
منظرهٔ چیزها در شب و روز یکسان نیست.
daniel_2035
زنی که آزادانه و بی‌پروا از غریزهٔ خود متابعت می‌کند، هزار بار بر آن زنی شرف دارد که در کنار شوهرش او را فریب می‌دهد.
نسیم رحیمی
«زنی که سال‌های دراز زندگانی یکنواخت و خسته‌کننده‌ای داشته باشد، خود را آماده می‌کند تا شکار هر مرد جسوری گردد، چنین کاری از چنین زنی نباید مایهٔ تعجب شود...»
نسیم رحیمی
برخی اشخاص از لحاظ حدت فکر و نیروی تصور بسیار ضعیفند و هر حادثه‌ای، اگرچه مانند دشنهٔ تیزی بر مغزشان فرود آید، وقتی که خودشان شاهد آن نباشند، هرگز آنان را متأثر نمی‌سازد. اما اگر کوچک‌ترین حادثه‌ای در برابر چشمشان، به اندازه‌ای نزدیک‌تر که خودشان آن را احساس کنند، اتفاق بیفتد، همان دم هیجان سختی از خود بروز می‌دهند و درآن حال عدم علاقه‌ای را که به حوادث دنیای خارج نشان می‌دادند با شدت مبالغه‌آمیزی جبران می‌کنند.
نیلوفر معتبر
این حالتی که تشکر نام دارد چه اندازه کم در مردم دیده می‌شود و کسانی که بیشتر مایلند مراتب تشکر و امتنان خودشان را اظهار دارند، چگونه این حالت کمتر در قیافه‌شان جلوه‌گری می‌کند. این‌گونه اشخاص وقتی می‌خواهند اظهار تشکر و امتنان کنند، خاموش می‌شوند، نگران و دلواپس به نظر می‌رسند، خجالت می‌کشند و اغلب برای آنکه احساساتشان را نشان ندهند، چنان وانمود می‌کنند که دستخوش نگرانی و اضطرابند.
kimiya.kh
اما در آن هنگام که ناگهان همه چیز را از دست داده، می‌کوشیدم با چیزی که خاطره نام دارد و خودمان را به وسیلهٔ آن گول می‌زنیم، همهٔ آن گذشتهٔ پرهیجان را برای اینکه از دیدن آن لذت ببرم، صحنه به صحنه یک‌بار دیگر زنده و در برابر خود مجسم کنم. حقیقت مطلب این است که بیشتر مردم این چیزها را درک نمی‌کنند و کسی می‌تواند به این چیزها پی ببرد که قلب سوزانی داشته باشد.
Zohreh Deljoo
آرزو می‌کردم ای کاش می‌توانستم دور از جهانیان زندگانی آرامی در یکی از این گوشه‌ها داشته باشم!
پویا پانا
نظر من زنی که آزادانه و بی‌پروا از غریزهٔ خود متابعت می‌کند، هزار بار بر آن زنی شرف دارد که در کنار شوهرش او را فریب می‌دهد.
پویا پانا
آرزو می‌کردم از آن تنهایی و بیکاری تحمل‌ناپذیر، از آن دردی که انسان را دچار تهوع می‌سازد و حس احتیاج به کوچک‌ترین سرگرمی‌ها را در انسان بیدار می‌کند نجات یابم.
zahra
مرگ بر شاهراه زندگی سایه می‌افکند و بر اثر آن همه چیز رنگ خود را از دست می‌دهد و انسان... متوجه می‌شود که حوادث گذشته شدت خود را از دست داده و دیگر مانند سال‌های پیش در تاروپود وجود او تأثیر نمی‌کند.
فریبا
در آن حال که باید بمیریم و مانند درخت صاعقه‌زده‌ای بر زمین بیفتیم، به رغم همه چیز، خون به جریان خود ادامه می‌دهد و پس از چنان لحظاتی باز زنده می‌مانیم.
نسیم رحیمی
«سوگند یاد می‌کنم از این پس در هیچ قماری شرکت نکنم و حیات و شرافت خود را در معرض خطر قرار ندهم.»
نسیم رحیمی
آرزوی مرگ که می‌خواهد در قلب ما جایگزین شود، در برابر علاقهٔ ما به زندگی که بهتر و نیرومندتر از آرزوی مرگ وجودمان را در میان گرفته است، کاری از پیش نمی‌برد و اضطراب و هرگونه درد و رنجی عاقبت از میان می‌رود.
daniel_2035
می‌کوشیدم با چیزی که خاطره نام دارد و خودمان را به وسیلهٔ آن گول می‌زنیم، همهٔ آن گذشتهٔ پرهیجان را برای اینکه از دیدن آن لذت ببرم، صحنه به صحنه یک‌بار دیگر زنده و در برابر خود مجسم کنم.
daniel_2035
روحم، در آن حال که برای همیشه آزرده شده بود، از این توفان نجات یافته و جز دو کلمه، باید رفت،... باید رفت باید رفت که مانند ضربات خشکی پیاپی در گوشم صدا می‌کرد... چیزی نمی‌شنیدم. ضربان شقیقه‌های کلمهٔ فرار... فرار... فرار را مانند خنجری به مغزم فرو می‌کرد. می‌خواستم از این شهر دور شوم و به آغوش خانوادهٔ خود، به آغوش زندگانی دیرینم بازگردم و زندگانی آرام خود را بازیابم.
نازنین بنایی
بیچاره دل از هستی کنده بود. نه «میکل‌آنژ» و نه «دانته»... هیچ مجسمه‌ساز و هیچ نقاشی نمی‌تواند یأس و نومیدی را روی زمین به اندازهٔ این انسان زنده، این انسان خسته و کوفته که زیر باران سیل‌آسا خیس می‌شد و حرکتی برای نجات خود نمی‌کرد، برای من مجسم سازد.
نازنین بنایی
این حالتی که تشکر نام دارد چه اندازه کم در مردم دیده می‌شود و کسانی که بیشتر مایلند مراتب تشکر و امتنان خودشان را اظهار دارند، چگونه این حالت کمتر در قیافه‌شان جلوه‌گری می‌کند. این‌گونه اشخاص وقتی می‌خواهند اظهار تشکر و امتنان کنند، خاموش می‌شوند، نگران و دلواپس به نظر می‌رسند، خجالت می‌کشند و اغلب برای آنکه احساساتشان را نشان ندهند، چنان وانمود می‌کنند که دستخوش نگرانی و اضطرابند.
kimiya.kh

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد