بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دنیای سوفی | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب دنیای سوفی اثر یوستاین گاآردر

بریده‌هایی از کتاب دنیای سوفی

۴٫۰
(۵۷۰)
نقل می‌کنند که مادر سقراط ماما بوده است و او کار فلسفی خود را با فن مامائی (Maïevtique) مقايسه می‌کرد زيرا که در حقيقت اين «ماما» نيست که طفل را «به‌دنيا می‌آورد» بلکه او فقط به‌زايمان کمک می‌کند. به‌همين ترتيب کار سقراط نيز اين بود که نفوس را ياری دهد تا انديشه‌های درست «بزايند». آگاهی حقيقی جز از درون هر فرد نمی‌آيد. کسی نمی‌تواند به‌زور آن را به‌شما بدهد. شناخت حقيقی از درون می‌آيد.
Muhammad
راستی، چرا آدم‌ها به‌تدريج که بزرگ می‌شوند، اسباب بازی‌ها را کنار می‌گذارند؟
عماد‌الدین ماهرو
افلاطون هم‌چنان برآن عقيده می‌ماند که شهر ـ دولتی که نه زنان را آموزش می‌دهد و نه آنان را به‌کار می‌گيرد، شباهت دارد بهمردی که فقط از بازوی راست خود استفاده می‌کند.
پروا
اما قطعا پرسش‌هائی اساسی‌تر و دشوارتر از آنچه در برنامه درس‌هاست نيز بايد وجود داشته باشد! کی می‌تواند به‌اين پرسش‌ها پاسخ دهد؟ اگر هيچکس هم نتواند باز تفکر پيرامون آنها، چيزی است غير از وقت گذرانی در بيهوده تکرار کردن زمان‌های افعال غيرمنظم!
melik
انديشيد که احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن به‌اين‌که روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال به‌مرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزه‌ی حيرت‌انگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
🌸فطرس🌸
در حاليکه نامه عجيب را به‌دست داشت از چارپايه پائين آمد و به‌حمام رفت. روبروی آينه ايستاد و در چشمان خود خيره شده، گفت: ــ من سوفی آموندسن هستم. دختر درون آينه پاسخی نداد، حتی يک شکلک. هر کاری سوفی می‌کرد طرف مقابل هم درست همان کار را می‌کرد. خود را به‌شدت تکان داد تا از او جلو بيفتد، اما بيهوده بود، ديگری هم به‌همان اندازه‌ی او سريع بود، پرسيد: ــ تو که هستی؟ پاسخی جز آن که لحظه‌ای پيش گرفته بود، نيامد، ليکن برای چند صدم ثانيه، نتواست بگويد که او يا دختر درون آيينه، کدام در اين پرسش پيشقدم شده بودند. سوفی انگشت اشاره‌اش را روی بينی طرف درون آيينه گذاشت و گفت: ــ تو من هستی. و چون باز پاسخی نگرفت جمله را برگرداند: ــ من تو هستم.
:)
انسان به‌خوشبختی نخواهد رسيد مگر آن که تمامی استعدادهائی را که بالقوه در مالکيّت خود دارد، شکوفان سازد و گسترش دهد.
mahsa
مانند تمامی حکمت افلاطونی، فلسفهی دولت افلاطون نيز در زير نشان و مُهر تعقل قرار دارد. برای يک «شهر ـ دولتِ» خوب اصل آن است که عقل برآن حکم براند. درست به‌همان شکل که سر بر تن فرمان می‌راند، برحکيمان و فيلسوفان است که بر جامعه حکمرانی کنند.
mahsa
هوشمندترين آدم آن کس است که می‌داند که نمی‌داند.
mahsa
بنابراين، فيلسوف کسی است که برکم‌دانی خود آگاه است و از آن در عذاب؛ از اين نقطه‌نظر او نشانه‌های بيشتری از هشياری و شعور به‌نمايش می‌گذارد تا آن کسانی که مدعی همه چيز دانی‌اند.
mahsa
مطابق عقيده‌ی ارسطو، در دنيای شعور و آگاهی انسان، هيچ چيز پيش از آن که از طريق حواس ادراک شود، نمی‌تواند وجود داشته باشد.
هانیه
ارسطو درست برعکس اين فکر می‌کند و می‌گويد: آنچه در روح انسان است چيزی نيست جز بازتاب اشيائی که در طبيعت حضور دارند؛ طبيعت و فقط طبيعت است که دنيای واقعی را تشکيل می‌دهد
هانیه
افلاطون چنين می‌انديشيد که تمام آنچه ما در اطراف خود می‌بينيم فقط بازتابی است از چيزی که در دنيای مثال‌ها و در نتيجه در روح انسان حقيقت و واقعيت دارد.
هانیه
از ديده‌ی افلاطون آنچه که ما در اطراف خود در طبيعت می‌بينيم می‌تواند با همان حباب صابون مقايسه شود. تمام آنچه که در دنيای احساس ما وجود دارد، ناپايدار است.
هانیه
افلاطون دنيای ايده‌ها را از دنيای محسوسات مشخص می‌کرد و آشکارا روح و جسم انسان را از يکديگر جدا می‌ساخت و به‌اين ترتيب در انسان يک دوگانگی قائل بود: جسم او مانند هر چيز ديگر اين دنيای سفلی يا دنيای محسوسات از خاک و گرد و غبار تشکيل می‌شد، در حالی که روح او جاودان و ابدی بود. اين ايده، خيلی پيش از افلاطون در نزد يونانيان رواج داشت.
Yaser
اما پارمنيد از ديگران فراتر رفت. برای او تغيير شکل حقيقی وجود نداشت. هيچ چيز نمی‌توانست چيز ديگری جز آنچه هست بشود.
N.Sh
آن کس که از درس‌های ۳۰۰۰ ساله چيزی نياموزد، در زندگی کاری جز روز را به‌شب رساندن نمی‌کند.
Emma
می‌توان تصور کرد که تو، خودت با خودت برخورد کنی و رودررو شوی. ممکن است که تو لحظه‌ای توقف کنی و ناگهان خود را ديگری تصور کنی. اين اتفاق ممکن است، مخصوصا که در طول گردشی در جنگل بهانسان دست دهد.
N.Sh
امروز نيز بر هر يک از ماست که پاسخ‌های خودمان را برای هر يک از پرسش‌ها بيابيم. بيهوده است که به‌يک دايره‌المعارف مراجعه کنيم تا دريابيم که آيا خدائی وجود دارد يا آن که زندگی پس از مرگ هست يا نيست، دايره‌المعارف اين را هم به‌ما نمی‌آموزد که چگونه بايد زندگی کنيم. اما خواندنِ آنچه ديگرِ کسان انديشيده‌اند می‌تواند ما را ياری دهد تا داوری ويژه خود را پيرامون زندگی به‌دست آوريم.
N.Sh
احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن به‌اين‌که روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال به‌مرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزه‌ی حيرت‌انگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
کاربر ۱۴۴۸۵۷۷

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان