بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۰)
.. هيچ چيز از عدم زاده نمیشود...
Nafiiis_N__
اما «روح» چيست؟ میتوان آن را نيز بهحد ذرهها، يعنی به «چيزهای» مادی محدود کرد؟ بلی، البته! دموکريت از اين فرضيه پشتيبانی میکرد که روح از اتمهای اختصاصا گرد و صيقلی تشکيل شده که «ذرههای روح»اند. پس از مرگ يک انسان؛ ذرههای روح بههر سو پراکنده میشوند و بعد میتوانند دوباره گرد هم آيند تا روح تازهای بسازند.
Muhammad
دموکريت میانديشيد که در پشت تمامی اين پديدهها يک علت طبيعی وجود دارد، علتی که در خود چيزهاست. او يک روز حتی اظهار داشت که ترجيح میدهد يک قانون برای طبيعت کشف کند تا آن که پادشاه ايران (Perse) شود!
Muhammad
تو چنان بهراحتِ اندک خود خو گرفتهای که ديگر هيچ چيز در جهان بهشگفتیات نمیاندازد.
Muhammad
تنها صفت ضروری برای يک فيلسوفِ خوب شدن، ظرفيت و قابليت ما در حيرت کردن است.
Muhammad
جهان چگونه آفريده شده است؟ در پشت آن چه فرامیرسد؟ آيا ارادهای يا معنائی هست؟ زندگیای پس از مرگ وجود دارد؟ چگونه بايد پاسخ چنين پرسشهائی را يافت؟ و البته بدون از ياد بردن اين پرسش که: چگونه بايد زيست؟
Muhammad
تنها ويژگی برای يک فيلسوف خوب شدن حيرت کردن است...
Muhammad
انديشيد که احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن بهاينکه روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال بهمرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزهی حيرتانگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
Muhammad
انديشيد که احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن بهاينکه روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است
Muhammad
آن کس که از درسهای ۳۰۰۰ ساله چيزی نياموزد، در زندگی کاری جز روز را بهشب رساندن نمیکند.
Muhammad
احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن بهاينکه روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال بهمرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزهی حيرتانگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
کاربر ۴۴۴۸۵۸۸
گرامی شمار بهار کوتاه زندگی را
که منشأ همه چيز روی زمين است!
خردهترينها نيز رستاخيزی خواهند داشت
و فقط صورتها فنا خواهند شد.
نسلها، نسلهای تازه میپرورند، و میگذارند
تا بشريت در راهش بهپيش، شکوفان شود؛
در درازای ميليونها سال؛
انواع، نوعها پديد میآورند.
دنياها بهزوال میروند و باز زاده میشوند.
تو، ای تو که توان شکفتن داری؛
خود را با لذتهای حيات بياميز؛
و برای ستايش از ابديتی
که بهسرنوشت انسانها
هديه شده است؛
در بهار عمرت، از لحظهها
لذت برگير؛
بهگردباد بینهايت؛
سهم خود را، هر چند ناچيز و اندک
ادا کن؛
و از ابديت اين روز، سرمست شو!
mr.sajjad
اينک میتوانم «لحظه» را بگويم
برجای بمان، تو سخت زيبائی!
اگر روزگاران زمينیام، نمیتواند در قدرت ابدی خداوندی نابود شود...
در شوق احساس سعادتی چنين عظيم،
من اينک از متعالیترين لحظهها لذت میبرم.
mr.sajjad
«همه چيز در جريان دائم است» و اين حرکت، يک حرکت ابدی است. بههمين دليل است که ما نمیتوانيم «دوبار در يک رودخانه واحد آب تنی کنيم» زيرا دفعهی دوم هم رودخانه تغيير کرده است و هم ما.
هراکليت
Asleshahin
آن کس که از درسهای ۳۰۰۰ ساله چيزی نياموزد، در زندگی کاری جز روز را بهشب رساندن نمیکند.
گوته
marya
بهاين نتيجه رسيد که فلسفه حقيقتا چيزی نيست که بتوانند آن را فراگيرند، بلکه فقط شايد بتوانند فراگيرند که چگونه بهروش و طريقهی فلسفی فکر و انديشه کنند.
fatemeh
انديشيد که احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن بهاينکه روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال بهمرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزهی حيرتانگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
Fatima6713
دقيقتر بگويم: بشريت با يک سلسله پرسشهائی روبرو است که هيچ پاسخ راضی کنندهای برای آنها نمیيابد. در اين حالتها دو گزينش داريم: يا آن که خود را و باقی مردمان را فريب دهيم و چنين وانمود کنيم که آنچه را که لازم است بدانيم، میدانيم، و يا آن که چشم بر مسائل بزرگ و اساسی ببنديم و بهصورتی قاطع اميد بههرگونه پيشرفت را رها کنيم. بهاين ترتيب بشريت بهدو بخش تقسيم میشود. يا بطور کلی، مردمان چنين مینمايانند که همه چيز را میدانند يا آن که بهکلّی بیتفاوت میمانند (بهياد بياور که اين دو نوع مردم خود را در ژرفا و در عمق پشم خرگوش میکشانند).
rahim alimardanloo
بهگمان او کشيشان رابطهی برتر و ممتازی با خداوند ندارند. در مجامع لوتری، بهدلائل عملی کشيشهائی را مأمور برگزاری مراسم عشای ربانی و پرداختن بهامور روزانه کليسا کردند، اما لوتر يقين داشت که انسان بخشش خداوند و بری شدن از گناهان خويش را از طريق رعايت آداب و رسوم مقدسه مذهبی بهدست نمیآورد. فقط ايمان است که به «رايگان» بهانسان رستگاری میدهد. لوتر اين مفهوم را از طريق مطالعهی تورات بهدست آورد.
العبد
رنسانس «رابطهی تازهای با خداوند» برقرار کرد. بهتدريج و بههمان نسبت که فلسفه و دانش از علم حکمت الهی فاصله گرفتند و دور شدند، شکل تازهای از ايمان و تقوا پديدار شد. همگام با رنسانس، تصوير خود انسان نيز تغيير يافت و اين مطلب نتيجهها و پیآمدهائی برروی ايمان فردی مردمان داشت و رابطهی انسان با کليسا بهمثابهی يک تشکيلات و سازمان، جای خود را بهرابطهی خصوصی و شخصی فرد با خداوند داد.
العبد
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان