بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دنیای سوفی | صفحه ۳۶ | طاقچه
کتاب دنیای سوفی اثر یوستاین گاآردر

بریده‌هایی از کتاب دنیای سوفی

۴٫۰
(۵۷۰)
در کمدی «هر طور دوست داريد» می‌نويسد: دنيا سراسر صحنه نمايش است، و مردان و زنان، همگی، بازيگران آن، هر يک به‌صحنه می‌آيند، و يک يک از صحنه بيرون می‌روند، و ما در ازای زندگی‌مان بازيگران نقش‌هائی چنديم. و در «مکبث»: زندگی، سايه‌ای است که می‌گذرد... بازيگری بینوا ساعتی بر صحنه خودی می‌نماياند و بعد ديگر کسی را از او خبر نمی‌شود؛ قصه‌ای است پر از هياهو و خروش که ابلهی آن را حکايت می‌کند. و خالی از معناست.
MohammadAA2000
سوفی، شايد تو در هضم مطالب به‌زحمت افتاده باشی. من کوشش تازه‌ای می‌کنم: سقراط عقيده داشت که اگر کسی برخلاف باورها و اعتقادهای خود رفتار کند نمی‌تواند سعادتمند و خوشبخت باشد؛ و کسی که می‌داند چگونه می‌تواند به‌خوشبختی رسد، همه کار برای خوشبخت شدن خواهد کرد. به‌همين دليل است که کسی که می‌داند نيک چيست کاری خواهد کرد که نيک باشد. زيرا، که را می‌توان يافت که نخواهد خوشبخت باشد؟ و تو، سوفی، تو در اين خصوص چه فکر می‌کنی؟ آيا می‌توانی خوشبخت زندگی کنی اگر پيوسته آن کنی که در ژرفای درون خود بدانی که آنچه می‌کنی نيک و درست نيست؟ بسيار کسان هستند که وقت خود را به‌دروغ‌گوئی، به‌دزدی و به‌تهمت زدن به‌ديگران می‌گذرانند. خب! آيا تو برآن گمان نيستی که اين قبيل آدم‌ها در عين حال کاملاً آگاه‌اند که آنچه می‌کنند خوب نيست، يا لااقل توجيه شدنی نيست؟ آيا تو فکر می‌کنی که همه‌ی اين کارها خوشبخت‌شان می‌کند؟ سقراط، چنين فکر نمی‌کرد.
MohammadAA2000
ما نيز خود گرد و غبار ستاره‌هائيم...
🌹Nilou🌹
هر کس که شماره برنده زندگی را به‌دست می‌آورد، در همان حال شماره مرگ را نيز صاحب می‌شود.
🌹Nilou🌹
زن بايد احترام خود را به‌دست آورد، يعنی آن را تسخير کند. بايد هويت خود را با مرد پيوند ندهد. زيرا تنها مرد نيست که بر زن ستم روا می‌دارد؛ خود زن نيز با تقبل نکردن مسئوليت زندگی شخص خودش، بر خود ستم می‌کند.
🌹Nilou🌹
«... سوفی، سياره‌ی زنده ما هستيم! ما آن کشتی بزرگيم که برگرد خورشيدی سوزان در صحنه‌ی کائنات بحرپيمايی می‌کنيم. اما هر يک از ما نيز خود يک کشتی‌ايم که محموله‌ی ژن‌هايش پهنه‌ی حيات را درمی‌نوردد. اگر موفق شويم تا کالای خود را به‌بندر مقصود برسانيم، زندگی را به‌عبث نگذرانده‌ايم...»
🌹Nilou🌹
. به‌گمان ارسطو، «صورت» Forme) ) انسان صاحب يک «روح نباتی» (روح زاينده) يک «روح حيوانی» (روح احساسی) و يک «روح عقلی» (روح شاعره و درّاکه) است. آنگاه از خود می‌پرسد: انسان چگونه بايد زيست کند؟ چه بايد کرد تا يک انسان زندگی‌ای شکوفان داشته باشد؟
mahsa
«بيکارگی مادر تمامی معايب است.»
mahsa
زندگی يک بخت‌آزمايی بزرگ است که در آن جز برندگان را نمی‌بينند
Reza Qas
اين مهاجرت اجباری در زير يوغ بابليان تا سال ۵۳۹ به‌درازا کشيد و در اين سال قوم يهود توانست (به‌ياری کوروش کبير پارسی) بار ديگر به‌اورشليم بازگردد و معبد بزرگ را بنا نهد. اما در آغاز عصر مسيحيت، يهوديان همچنان در زير تسلط بيگانه بودند.
M.T
در نزد هنديان، يونانيان، ايرانيان و ژرمن‌ها، ادبيات هميشه حامل رؤيت‌ها و ديدارهای بزرگ کائناتی بوده است.
M.T
ما اين اسم را که به‌همه خدايان اطلاق می‌شد در سراسر پهنه‌ی هند و اروپائی باز می‌يابيم. در سانسکريت يا زبان کلاسيک هند آن را «ازورا Azura و در ايرانی آن را «اهورا Ahura» نامند.
M.T
برای اخلاق انسانی ضرورت دارد اين فرضيه را در يقين خود وارد کند که انسان صاحب يک «روح جاودان» است؛ «يک خدا وجود دارد» و آدمی از «آزادی اختيار» برخوردار است.
Reza Qas
علت صوری Cause efficient» آن است که آب سرد می‌شود علت فاعله Caust formelle آن است که شکل و طبيعت آب، افتادن و فروريختن برروی زمين است. اگر تو نتوانی چيزی براين علت‌ها بيفزائی، ارسطو، به‌آن‌ها کفايت نمی‌کند و اضافه می‌کند که باران به‌اين دليل می‌بارد که گياهان و جانوران برای روئيدن و بزرگ شدن به‌آب باران نياز دارند. اين همان چيزی است که آن را «غائيت Finalite» نام می‌دهد.
M.T
دريا می‌تواند در دل آب‌های ژرف خود ماهی‌های عظيم‌الجثه‌ای داشته باشد که با چشم معمولی ديدنی نيستند.
Reza Qas
ليکن بايد پذيرفت که پزشکی مدرن در اين مورد با يک دشواری بزرگ مواجه است. برخی از ميکرب‌ها بيشتر از سابق مهاجم و پيکارجو شده‌اند. بايد به‌ياد آورد که در گذشته تعدادکمی از اطفال می‌توانستند از بيماری‌ها سالم به‌درآيند. پزشکی مدرن تا حدودی فراگرد انتخاب طبيعی را از اعتبار انداخته است، اما آنچه که در آغاز انسان را ياری داده است تا بر ضعف و فتورهای گذرا فايق آيد در انتهی موجب شده است که نوع بشر شکننده‌تر و آسيب‌پذيرتر شود و در برابر خطراتی که او را تهديد می‌کنند پايداری کمتری نشان دهد. اگر به‌اين مطلب درست انديشه نشود، آهسته آهسته به‌سوی «تباهی» نوع بشر گام برخواهيم داشت و در دراز مدت نوع بشر برای مبارزه و پايداری در برابر بيماری‌های بزرگ از آن کوله‌بار ارثی کافی برخوردار نخواهد بود
حسین احمدی
غم‌آور نيست که اکثر آدم‌ها بايد بيمار شوند تا قدر زندگی را بشناسند؟
mahsa
و در هر حال پيش‌تر از آن که کودک حرف زدنِ درست را فراگيرد ـ و خيلی پيش‌تر از آن که به‌گونه‌ای فلسفی پيرامون امور انديشه کند ـ دنيا برای او امری عادی و معمولی می‌شود. و اگر عقيده‌ی مرا می‌خواهی سوفی، می‌گويم چقدر جای تأسف است!
طاهر
اپيکور به‌سادگی می‌گفت که «مرگ به‌ما مربوط نمی‌شود. زيرا تا زمانی که وجود داريم، مرگ وجود ندارد؛ و زمانی هم که مرگ آمد ما ديگر وجود نداريم.» (اين مطلب هم درست است که تاکنون هرگز کسی نشنيده است که مرده‌ای از مرگ خود شکايت داشته باشد!)
کاربر ۲۰۰۴۳۶۶
ارسطو از سه نوع خوشبختی گفت‌وگو می‌کند: نخستين شکل خوشبختی برخورداری از لذات و سرگرمی‌هاست. دومين شکل آن به‌عنوان يک شهروند آزاد و مسئول زيستن است. سومين شکل خوشبختی، زيستن به‌مثابه‌ی يک مرد دانشمند و حکيم است. ارسطو خاطرنشان می‌کند که برای خوشبخت زيستن بايد اين سه شرط در آدمی گردآيند.
کاربر ۲۰۰۴۳۶۶

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان