بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دنیای سوفی | صفحه ۳۵ | طاقچه
کتاب دنیای سوفی اثر یوستاین گاآردر

بریده‌هایی از کتاب دنیای سوفی

۴٫۰
(۵۷۰)
آنچه من می‌خواهم اين است که تو به‌جمع آدم‌های بی‌اثر يا بی‌تفاوت نپيوندی. می‌خواهم که با چشمان باز و گشاده زندگی کنی.
:)
آنچه غم‌انگيز است اين است که ما خود به‌موازات بزرگ شدن، با چيزهائی بسيار متعددتر از سنگينی و وزن عادت می‌کنيم؛ و در نهايت همه چيز را طبيعی می‌يابيم.
:)
سوفی عزيز، مطلب من اين است که تو نبايد در زمره اين آدم‌هائی باشی که دنيا را به‌منزله يک امر بديهی پذيرفته‌اند و می‌پذيرند. به‌منظور احتياط، ما پيش از آن که به‌درس فلسفه خودمان بپردازيم، چند ورزش ذهنی مطرح می‌کنيم.
:)
در زندگی چه چيزی از همه مهمتر است؟ برای کسی که به‌اندازه کفايت رفع گرسنگی نمی‌کند اين چيز مهم، مواد غذائی خواهد بود. برای کسی که در سرماست، حرارت است. و برای کسی که از تنهائی رنج می‌برد، البته هم‌نشينی با ديگر مردمان. اما، فراتر از اين ضرورت‌های اوليه، آيا باز هم چيزی هست که تمامی مردم بهآن نياز داشته باشند؟ فلاسفه گمان دارند که آری. می‌گويند که انسان فقط با شکم زندگی نمی‌کند. البته تمام مردم به‌غذا نياز دارند و نيز به‌عشق و محبت. اما چيز ديگری هم هست که به‌آن نيازمنديم: اين‌که: ما که هستيم و چرا زندگی می‌کنيم.
:)
معلم جز از مطالب پيش‌پا افتاده سخن نمی‌گفت. چرا به‌جای آن از طبيعت انسان يا از دنيا و منشاء آن بحث نمی‌کند؟
:)
غم‌آور نيست که اکثر آدم‌ها بايد بيمار شوند تا قدر زندگی را بشناسند؟ يا ضرورت دارد که همه مردم نامه‌ای اسرارآميز در جعبه نامه‌های خانه‌ی خود بيابند؟
:)
آدم شايد می‌تواند دوستان خود را انتخاب کند، اما خودش را نمی‌تواند.
:)
سوفی دفتر و کاغذ را به‌کناری گذاشت و مشغول غذا دادن به‌شرکان شد؛ و بعد با کاغذ اسرارآميزی که در دست داشت در آشپزخانه نشست. تو که هستی؟ چه پرسش ابلهانه‌ای! مثل اين‌که نمی‌دانست که او سوفی آموندسن است! اما در نهايت اين سوفی که بود؟ اين را درست نمی‌دانست. و اگر به‌اسم ديگری ناميده می‌شد؟ مثلاً «آنه تيبسن» و در اين صورت آيا کس ديگری می‌بود؟ ناگهان به‌يادش آمد که پاپا اول می‌خواسته است اسم او را «ليلمور» بگذارد. سوفی کوشش کرد دست دراز کند و خود را «سينووه آموندسن» معرفی کند، اما نه، جور درنمی‌آمد. در اين صورت با هر اسم تازه، دختری کاملاً متفاوت پديدار می‌شد.
:)
به‌دليل‌های گوناگون، اکثريت اشخاص چنان درگير مسائل روزمره زندگی اند که وقت و مجالی برای حيرت کردن از زندگی ندارند
پیر خراباتی
هر چند که مسائل فلسفی به‌تمامی مردمان مربوط اند اما تمامی مردم به‌فلسفه روی نمی‌آورند و فيلسوف نمی‌شوند.
پیر خراباتی
انسان چنان زنده بودن خود را عجيب يافت که مسائل فلسفی به‌خودی خود پديد آمدند
dina
تنها ويژگی برای يک فيلسوف خوب شدن حيرت کردن است.
dina
آنچه غم‌انگيز است اين است که ما خود به‌موازات بزرگ شدن، با چيزهائی بسيار متعددتر از سنگينی و وزن عادت می‌کنيم؛ و در نهايت همه چيز را طبيعی می‌يابيم. به‌نظر می‌رسد که همراه با افزايش س
ساسان شریفی
... تنها ويژگی برای يک فيلسوف خوب شدن حيرت کردن است...
ساسان شریفی
«فقط حالاست که من پی می‌برم زندگی چقدر زيباست.»
ساسان شریفی
وقتی می‌پذيرفت که زندگی‌اش ممکن است روزی پايان يابد، اين احساس که چه بخت و اقبال فوق‌العاده‌ای داشته است که زنده و در عالم حيات است، نيز در او بيدار می‌شد. گوئی دو روی شير و خط يک سکه که در دستش می‌گرديدند، آنچه به‌وضوح بر يکی از دو رويه سکه ظاهر می‌شد در رويه ديگر آن نيز حضوری مسلم داشت. زندگی و مرگ پشت در پشت بر دو روی سکه ايستاده بودند. انديشيد که احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن به‌اين‌که روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال به‌مرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزه‌ی حيرت‌انگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
کاربر ۱۱۲۷۵۷۵
او نيز سالخورده می‌شود و روزی می‌ميرد. روزگاری در اين جهان مانده است و بعد رفته است و هرگز بازنگشته است و باز نخواهد گشت.
nargess
خدايا که زيستن چه خوب است و زندگی چه زيباست!
nargess
«مرگ به‌ما مربوط نمی‌شود. زيرا تا زمانی که وجود داريم، مرگ وجود ندارد؛ و زمانی هم که مرگ آمد ما ديگر وجود نداريم.»
nargess
آن کس که از درس‌های ۳۰۰۰ ساله چيزی نياموزد، در زندگی کاری جز روز را به‌شب رساندن نمی‌کند.
کاربر ۱۱۲۷۵۷۵

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان