بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۶)
در تمامی ادوار، مردمان نياز داشتهاند تا برای نمودهای طبيعی توضيح و بيانی بيابند. شايد نمیتوانستهاند از اين نياز درگذرند؟ و ناگزير چون هنوز علم بهجهان نيامده بوده است، بهآفريدن اسطورهها پرداختهاند.
Ftm.shf
روح برروی بالهای عشق بهاقامتگاه خود در دنيای مثالها ملحق میشود؛ و خويشتن را از «زندان جسم» آزاد میکند
زهرآ
سقراط، خود، تأييد میکند که فقط يک چيز میداند: اين که هيچ نمیداند
زهرآ
چيزی او را بهجلو میراند که گزيری از آن نداشت. تاييد میکرد که در ژرفای درون خويش «ندای الهی» او را بهخود میخواند
زهرآ
نيز قادر بود ساعتهای بسيار غرق در افکار و انديشههای خود ـ يکجا ـ برجای بماند.
زهرآ
«خدا روز و شب است، زمستان و تابستان است، جنگ و صلح است، گرسنگی و سيری است
زهرآ
«خدا» يا «خدائی» چيزی است که سراسر جهان را در برمیگيرد و درست در تغيير شکلها و تضادهای طبيعت است که خدا خود را نشان میدهد.
زهرآ
فيلسوف او را نجات داده بود. در اين، کمترين ترديدی نبود. ناشناس او را از دنيای بیتفاوتیهای روزمره باز پس کشيده بود
زهرآ
تا بهسفری که آنان را بهمرزهای دوردست و نهائی کلام و هستی میرساند، دست يازند.
زهرآ
خود را نادان دانستن خود شکلی و نوعی از دانائی است. آنچه برای او چندشآور بود، دقيقا همان آدمهائی بودند که پيوسته از هر سو سخن میگفتند بیآن که حتی بدانند که چه میگويند.
🌱ehsan
در مورد خرگوش سپيد، مقايسه آن با کائنات درستتر است. ماها همگی جانداران خيلی کوچکی هستيم که بهکرکهای پوست خرگوش چسبيدهايم. فيلسوفها میکوشند تا از درازای پشم ظريف خرگوش خود را بهبالا بکشانند تا بتوانند در چشمان شعبدهباز بنگرند.
علیرضا
چه فايده دارد که آدم بهدنبال کسی که میکوشد تا فرار کند و هر چه دورتر رود، بدود؟
Ali T
پيش از شناخته شدن پزشکی مدرن، تقريبا در همه جای جهان، برای بيماریها علتهای فوقطبيعی قائل بودند. اصطلاح (Flue) در زبان انگليسی يا انفلوانزا Influenza در زبان نروژی که بهمعنای «گريپ» است در اصل بهمعنای آن است که انسان در زير تأثير نفوذ Influence شوم ستارگان قرار گرفته است.
غزاله نشاط
ناگهان دريافت که آدمها، چه در مدرسه و چه در جای ديگر، بهچيزهای صرفا روزمره علاقه نشان میدهند. اما قطعا پرسشهائی اساسیتر و دشوارتر از آنچه در برنامه درسهاست نيز بايد وجود داشته باشد!
کی میتواند بهاين پرسشها پاسخ دهد؟ اگر هيچکس هم نتواند باز تفکر پيرامون آنها، چيزی است غير از وقت گذرانی در بيهوده تکرار کردن زمانهای افعال غيرمنظم!
کاربر ۷۵۷۲۹۲۹
سوفی بهخاطر آورد که مادربزرگش نيز روزی که طبيب او را از وخامت حالش آگاه کرد، چيزی در همين حدود بهاو گفته بود. اينکه «فقط حالاست که من پی میبرم زندگی چقدر زيباست.»
غمآور نيست که اکثر آدمها بايد بيمار شوند تا قدر زندگی را بشناسند؟ يا ضرورت دارد که همه مردم نامهای اسرارآميز در جعبه نامههای خانهی خود بيابند؟
کاربر ۷۵۷۲۹۲۹
در زندگی چه چيزی از همه مهمتر است؟
Ftm.shf
آن کس که از درسهای ۳۰۰۰ ساله چيزی نياموزد، در زندگی کاری جز روز را بهشب رساندن نمیکند.
گوته
venus
غيرعادلانه نيست که روزی بايد تسليم مرگ شويم؟
Ftm.shf
آدم شايد میتواند دوستان خود را انتخاب کند، اما خودش را نمیتواند.
Ftm.shf
«... سوفی، سيارهی زنده ما هستيم! ما آن کشتی بزرگيم که برگرد خورشيدی سوزان در صحنهی کائنات بحرپيمايی میکنيم. اما هر يک از ما نيز خود يک کشتیايم که محمولهی ژنهايش پهنهی حيات را درمینوردد. اگر موفق شويم تا کالای خود را بهبندر مقصود برسانيم، زندگی را بهعبث نگذراندهايم...»
کاربر ۳۹۵۶۰۹۶
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان