بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۶)
تمام آدميان میدانند چه چيز خوب است و چه چيز بد و ما اين را میدانيم، نه بهاين دليل که آن را يادگرفته و آموختهايم بلکه بهاين مناسبت که بر صفحهی عقل ما حک و ضبط شده است. تمامی مردمان از خرد عملی برخوردارند يعنی که دارای قوّهای هستند که اختصاص بهعقل و خرد آنها دارد و بهآنها در تمام موارد اجازه میدهد در زمينهی اخلاق بد را از خوب تشخيص دهند و ميان آنها تفاوت بگذارند.
ــ پس يک استعداد فطری است؟
ــ آری، قوه و استعداد تميز نيک از بد مانند تمامی صفات ديگر عقل امری فطری است. بههمان ترتيب که تمامی مردمان اصل عليّت را در بطن عالم میپذيرند و قبول دارند، همهی مردمان بهيک «قانون اخلاقی» واحد و جهانشمول دسترسی دارند. اين قانون بههمان صورت مطلق است که قوانين فيزيکی مربوط بهپديدههای طبيعی.
م.ظ.دهدزی
ــ يکی از زنانی که برای برابری حقوق مرد و زن بهمبارزهای جدی دست زد خانمی بهنام «المپ دوگوژِ Olympe de Gouges» بود. در ۱۷۹۱ يعنی دو سال پس از وقوع انقلاب، المپ دو گوژ اعلاميهای درباره حقوق زنان منتشر کرد با اين استدلال که در اعلاميه کذائی حقوق بشر و شهروند اشارهای بهزنان و حقوق آنها نشده است.
ــ و بعد؟
ــ المپ دوگوژ را در سال ۱۷۹۳ بهزير گيوتين بردند و گردن زدند و هرگونه عمل سياسی از آن پس برزنان ممنوع شد.
م.ظ.دهدزی
مادّيون متعددّی که سخت بهفلسفهی مادی (ماترياليسم) عقيده داشتند خدا را باور نداشتند و آشکارا بیخدائی (Atheisme) و الحاد خود را اعلام میکردند. با اين همه حکمای عصر روشنگری وجود يک دنيای بدون خدا را نمیپذيرفتند. میگفتند عالم بيش از آن در زير فرمان عقل و خرد است که بتوان امکان بیخدائی را تصور کرد. نيوتن از طرفداران اين نظريه بود. ايمان و اعتقاد بهجاودانگی روح بيشتر در قلمرو خرد بود تا در حوزهی ايمان؛ درست همان عقيدهی دکارت.
م.ظ.دهدزی
از خود میپرسيد که آخرين نقشهی آلبرتو چه میتواند باشد. اگر صفحهی آخر را نگاه کند، چه؟ نه، اين کار خوبی نيست، بهتر است که در خواندن شتاب ورزد و داستان را مرتب بهپايان برساند.
م.ظ.دهدزی
ــ گمان میکنم که هنوز زنده هستم.
م.ظ.دهدزی
سپينوزا معتقد است که اين درخت آزاد است، يعنی که آزادی دارد تا تمام امکاناتی را که در درونِ وجود خود دارد، توسعه و گسترش دهد. البته، اگر اين درخت، درخت سيب باشد، هيچگونه شانسی وجود ندارد که گلابی يا گوجه بدهد. برای ما انسانها نيز همين است. ما ممکن است با موانعی روبرو شويم، مثلاً موانع سياسی، که از رشد و بالندگی فردی ما جلوگيری کنند. مضيقههای خارجی نيز میتوانند مانع راه ما شوند؛ بنابراين فقط وقتی ما بتوانيم «آزادانه تمامی امکانات بالقوهی خود را بهکار بيندازيم، آنوقت است که بهصورت انسان آزاد زندگی میکنيم.
م.ظ.دهدزی
«ندانستن، خود معمولاً گامی است در راه شناخت و دانائی»
م.ظ.دهدزی
«خدا، خداست، حتی اگر زمين بيابانی برهوت باشد؛ خدا خداست، حتی اگر تمامی مردمان مرده باشند...»
م.ظ.دهدزی
میتوان براين باور بود که نيوتن با نمودار ساختن عموميّت اين قوانين فيزيکی، حاکميت خداوند را در معرض گفتوگو میگذاشت، حال آن که ايمان خود او بیتزلزل مانده بود. او در واقع قوانين فيزيکی را دليل و مدرک قدرت برتر و کامله خداوند میدانست
م.ظ.دهدزی
هيچ دورانی نه يکسره خوب بوده است و نه يکسره بد بوده است. خير و شر دو پسریاند که سراسر تاريخ بشريت را در کنار هم پيمودهاند و غالبا با هم بافته شدهاند.
م.ظ.دهدزی
ما فقط در عصر خودمان زندگی نمیکنيم؛ بلکه تمامی تاريخ را با خود حمل میکنيم.
م.ظ.دهدزی
میگويند سقراط روزی در برابر دکانی که کالاهای گوناگون عرضه داشته بود توقف کرد و در پايان فرياد زد: «چه بسيار چيزها هست که مرا نيازی بهآنها نيست!»
م.ظ.دهدزی
ما نه میبايستی ترسو و بزدل باشيم نه بیمحابا و کلّهخشک، بلکه دلير و با شهامت. کم دليری کردن بزدلی است و بيش از حد دليری نشان دادن، تهور و جسارتی است بیفايده و بههمين ترتيب ما نمیبايستی نه لئيم و خسيس جلوه کنيم نه مُصرِف و ولخرج، بلکه کريم و بخشنده.
م.ظ.دهدزی
انسان بهخوشبختی نخواهد رسيد مگر آن که تمامی استعدادهائی را که بالقوه در مالکيّت خود دارد، شکوفان سازد و گسترش دهد.
م.ظ.دهدزی
ارسطو، میانديشيد که حرکتهای ستارگان و سيارات برحرکتها و جنبشهای روی زمين فرمان میرانند. ليکن بايد چيزی نيز وجود داشته باشد که خود اين سيارات را بهحرکت دربياورد. اين همان است که ارسطو آن را «محرک نخستين» يا «خداوند» نام میدهد. «محرک اول» خود حرکتی ندارد و تکان نمیخورد، اما اوست که «علت اوليه»ی حرکتهای سيارات و از اين مبداء، جنبشهای طبيعت است.
م.ظ.دهدزی
در بالاترين پلهی اين نردبان انسان جای دارد که بهگمان ارسطو، زندگی او خلاصه و فشردهای است از زندگی سراسر طبيعت. انسان بزرگ میشود و از گياهان تغذيه میکند، قابليت ادراک جهان را دارد و در اين جهان میتواند مانند جانوران جابهجا شود و در همان حال تنها موجودی باشد که از يک ظرفيت استثنائی يعنی عقلائی انديشيدن و فکر کردن برخوردار است.
سوفی، در اينجا، انسان سهمی از خردالهی را در اختيار میگيرد. آری، درست است، گفتم الهی، خدائی. ارسطو در برخی عبارات خود اعلام میدارد که میبايستی خدائی وجود داشته باشد که تمامی عالم را بهحرکت و جنبش وادارد. بهاين ترتيب خداوند در بالاترين پلهی نردبان طبيعت جای میگيرد.
م.ظ.دهدزی
اگر از اين مبداء استدلال خويش را آغاز کنيم پس طبيعتا طرفدار اين نظريه خواهيم شد که دليل وجود آب در رودخانهها اين است که آدمها و جانوران برای زنده ماندن بهآب نياز دارند. اما در اينجا ما از قصد و نقشههای خداوند سخن میگوئيم قطرههای باران يا آب رودخانهها برای ما خير و نيکی نمیخواهند، بلکه خداوند میخواهد.
م.ظ.دهدزی
انسانها هميشه میدانند که چگونه برای خود مسئلهها و دشواریها بيافرينند.
-با نام.
هميشه، آنها که پرسش میکنند خطرناکترينها هستند. پاسخ دادن، چندان مخاطرهآميز نيست. يک پرسشِ تنها ممکن است از هزار پاسخ آشوببرانگيزتر باشد.
م.ظ.دهدزی
آمپدوکل براين گمان است که در طبيعت دو «نيرو» در تلاشاند: «عشق» و «نفرت» آنچه چيزها را بهيکديگر میپيوندد عشق است و آنچه از هم جدا میکند نفرت است.
م.ظ.دهدزی
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان