بریدههایی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد
۴٫۱
(۹۷)
آنی که چه باشد چه نباشد، همان بهتر که نباشد
avajahangiry
آنهایی که معتقدند همیشه راهی برای جبران هست یا معنای زندگی را درست نفهمیدهاند یا هنوز اقبالشان آنها را با اشتباهات بیبازگشت امتحان نکرده است.
Ailin_y
میخواستم از آن خانه بروم و باید با دردی بیشتر از تنهایی خانه را ترک میکردم. باید تا میتوانستم خاطرههای بد از آن خانه و آدمهاش پَسّا میکردم. برای زنده ماندن تنفر هم به اندازهٔ دوست داشتن لازم است
Ailin_y
بدیِ معصومیت این است که بعد از اولین گناه آدم دیگر هیچوقت به روزهای پیش از آن برنمیگردد.
Ailin_y
آنها که قوانین فراگیر را نوشتهاند قابلیت سرپیچی ذاتی آدمیزاد را دستکم گرفتهاند.
Ailin_y
من برای اینکه از خودم خوشم بیاید، نیاز داشتم که اول دیگران من را دوست داشته باشند. آن نگاههای بیخیال و سنگین نمیگذاشت کاکا با خودش مهربان باشد.
Ailin_y
کسی که بتواند با قطع پول و محبت زنده بودنت را به خطر بیندازد خودبهخود موجود ترسناکی میشود
Ailin_y
گفتم «پس شاید واسه همین صِدامون رو نمیشنوه. خیلی دوره. اگه بخواد ما رو ببینه باید یهکم بیاد پایینتر. یه قدری که دستش به هواپیماهای صدّام برسه.
Ailin_y
از خدای به آن بزرگی جز این هم انتظاری نیست. تازه اگر بنا به سؤالپیچ شدن باشد، این ما بودیم که چهار برگهٔ پشتوروی آچهار سؤال داشتیم.
Ailin_y
اگر میخواست شفایم بدهد، میتوانست اصلاً اینطوری خلقم نکند.
Ailin_y
عایدیِ بخورنمیرش به اندازهای نبود که بخواهد با آن اشتباهات مهلک طبیعت را اصلاح کند.
Ailin_y
مادرهای بچهمُرده یکجور خاصی از بین میروند. پنداری مرگ امضای خودش را سالها قبل از آمدن روی صورتشان میاندازد.
Ailin_y
وقتی آدم نمیداند دارد چه میکند شرایط خیلی زود و خیلی زیاد روی او تأثیر میگذارد.
صبا
به گمانم مرگ نباید چیز تودلبرویی باشد، اما ترجیح میدهم اگر خواست سربهسر عزیزانم بگذارد غافلگیرشان کند. من از اینکه آنها سالیان سال باهاش دستوپنجه نرم کنند متنفرم.
صبا
آدم اگر از باختن بترسد، میبازد. چیزی در این ترسِ ترسناک هست که باختن را به تنها سرنوشت ممکن تبدیل میکند. باختم
صبا
با پیشرفتهایی که در پزشکی به دست آمده جدیداً این دکترها مریضهاشان را بیش از حدِ مجاز در این دنیا نگه میدارند. برای همین مجبوریم آدمها را در وضعیتهای بدی تحمل کنیم. کش دادن بیماری خودش یک نوع بیماری است که علم پزشکی هنوز راهحل شناختهشدهای برایش ابداع نکرده است. با این حساب چرا به این آدمکشیِ تدریجی میگوییم پیشرفت پزشکی! از نگاه من این یک عقبماندگی ویرانگر است که با بلاهتهای قرونوسطا هم قابلمقایسه نیست.
صبا
. آدمها بعد از دوریهای طولانی آرامآرام زندگی کردن بدون هم را یاد میگیرند، آن وقت دیگر یا برنمیگردند یا همان بهتر که برنگردند.
صبا
آدم برای اینکه باقی بماند به ریزودرشتِ همهچیز عادت میکند، دستآخر همین عادت بقایش را به خطر میاندازد.
yasiii
یادم هست که در دو سهسالگی یک جمعهٔ آخر ماه رمضان قرآنی گذاشتند توی ترازو و هموزنش آب و تربت ریختند سرم. عمهزری میگفت آبِ قرآن شفاست. اما افاقه نکرد. تازه چون تا صبح خشکم نکردند، همان شب سینهپهلو کردم. یکبار هم در سیاه زمستان با الاغ بردندم امامزاده داوود که دخیلم کنند. شبش که چاییدم، صبح هم برگشتنه، از پشت الاغ، از دست رئیس افتادم زمین. مریضیهای ژنتیک من هر چه بود کُشنده نبود، اما ندانمکاری اینها دستیدستی داشت دخلم را میآورد.
وحید
اینکه خودش را معرفی کرده بود دل میخواست، اما من این را به حساب جگر و جرئتش نگذاشتم. او هم مثل من دیگر نمیتوانست با بیموامید زندگی کند. اینها هر دو به یک اندازه آدم را درگیر میکند. وقتی امید کمرنگ میشود ترس آغاز میشود و وقتی ترس ناپایدار شود امید متولد میشود. این دو هیچوقت بدون هم معنا نمیشوند و یأس فرزند ناخلفی است که در این میان زاییده میشود.
mahdi
حجم
۳۹۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
حجم
۳۹۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰۵۰%
تومان