بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

بریده‌هایی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

نویسنده:سلمان امین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۷ رأی
۴٫۱
(۹۷)
هیچ‌وقت تا ریش کاری کاملاً درنیامده در مورد بدشانسی خودتان قضاوت نکنید، همیشه ممکن است اوضاع خراب‌تر شود.
mahdi
آدم اگر از باختن بترسد، می‌بازد. چیزی در این ترسِ ترسناک هست که باختن را به تنها سرنوشت ممکن تبدیل می‌کند.
mahdi
آدم اگر از باختن بترسد، می‌بازد. چیزی در این ترسِ ترسناک هست که باختن را به تنها سرنوشت ممکن تبدیل می‌کند.
mahdi
تو فقط سعی کن خوشحال باشی. هیچ‌چیز ارزش این را ندارد که حالت را به خاطرش بد کنی، حتی رسیدن به حال خوب.
mahdi
با پیشرفت‌هایی که در پزشکی به دست آمده جدیداً این دکترها مریض‌هاشان را بیش از حدِ مجاز در این دنیا نگه می‌دارند. برای همین مجبوریم آدم‌ها را در وضعیت‌های بدی تحمل کنیم. کش دادن بیماری خودش یک نوع بیماری است که علم پزشکی هنوز راه‌حل شناخته‌شده‌ای برایش ابداع نکرده است. با این حساب چرا به این آدم‌کشیِ تدریجی می‌گوییم پیشرفت پزشکی! از نگاه من این یک عقب‌ماندگی ویرانگر است که با بلاهت‌های قرون‌وسطا هم قابل‌مقایسه نیست.
mahdi
با پیشرفت‌هایی که در پزشکی به دست آمده جدیداً این دکترها مریض‌هاشان را بیش از حدِ مجاز در این دنیا نگه می‌دارند. برای همین مجبوریم آدم‌ها را در وضعیت‌های بدی تحمل کنیم. کش دادن بیماری خودش یک نوع بیماری است که علم پزشکی هنوز راه‌حل شناخته‌شده‌ای برایش ابداع نکرده است. با این حساب چرا به این آدم‌کشیِ تدریجی می‌گوییم پیشرفت پزشکی! از نگاه من این یک عقب‌ماندگی ویرانگر است که با بلاهت‌های قرون‌وسطا هم قابل‌مقایسه نیست.
mahdi
با پیشرفت‌هایی که در پزشکی به دست آمده جدیداً این دکترها مریض‌هاشان را بیش از حدِ مجاز در این دنیا نگه می‌دارند. برای همین مجبوریم آدم‌ها را در وضعیت‌های بدی تحمل کنیم. کش دادن بیماری خودش یک نوع بیماری است که علم پزشکی هنوز راه‌حل شناخته‌شده‌ای برایش ابداع نکرده است. با این حساب چرا به این آدم‌کشیِ تدریجی می‌گوییم پیشرفت پزشکی! از نگاه من این یک عقب‌ماندگی ویرانگر است که با بلاهت‌های قرون‌وسطا هم قابل‌مقایسه نیست.
mahdi
اعتماد حس بی‌نظیری است که تا قبل از فروپاشیِ محض دنیا را حسابی شیرین می‌کند
mahdi
امروز فکر می‌کنم که این جملهٔ «دوری و دوستی» حرف مزخرفی بیش‌تر نیست. آدم‌ها بعد از دوری‌های طولانی آرام‌آرام زندگی کردن بدون هم را یاد می‌گیرند، آن وقت دیگر یا برنمی‌گردند یا همان بهتر که برنگردند.
mahdi
این بی‌نظمی نرم‌نرمک شیوهٔ فکر کردنم را شکل داد. حالا اگر چند صباحی با من بگذرانید تأثیر آن کشکول‌خوانی‌ها را به‌راحتی در وجنات و سکناتم می‌بینید. معجونی هستم از همه‌چیز، این‌طوری شد که شترگاوپلنگ بار آمدم. غیر از آن شهیدِ روزنامه بودم
mahdi
هر وقت که بود، بود. با هم کارت‌بازی می‌کردیم. کارت‌های فوتبالی بود که تیم‌های مشهور دنیا توش بود. گلِ زده و گلِ خورده و بازی‌های جهانی و مشخصات این‌چنینی درش بود. کارت‌ها را دست می‌گرفتیم و از اطلاعات تیم هم می‌پرسیدیم. هر کس امتیاز بیش‌تری می‌آورد کارت را صاحب می‌شد. با این‌که دختر بود، ولی این شده بود بازی محبوبش. یک وقت‌هایی هم عمداً چلمن‌بازی درمی‌آوردم که چند دست ازم ببرد. به تیم ایران که می‌رسیدم تعداد گل‌های خورده را می‌پرسیدم، او کارت هر کشوری را که داشت نسبت به ایران کم‌تر شکست خورده بود و من این‌طوری کارت را به‌اش می‌باختم. الآن که خوب فکر می‌کنم بعید نیست او هم به دل من راه آمده باشد، چون مثلاً وقتی با کارت برزیل بازی می‌کرد، هیچ‌وقت حضور در جام جهانی را نمی‌پرسید ــ کله‌اش آن‌قدرها هم پوک نبود. نقطه‌بازی، یک‌قل دوقل، موشک‌بازی و این چیزها هم بود.
mahdi
چیزی که پایانی نداشت بهتر بود اصلاً شروع نشود.
mahdi
من هیچ‌وقتِ خدا خوب نبودم، نه به این دلیل که کلهٔ درس‌ومشق نداشتم، بلکه بیش‌تر به این خاطر که خیلی زود اعتقادم به درس خواندن را از دست دادم. «تو هیچی نمی‌شی» های دیگران جمله‌ای بود که خیلی جلوتر از رسیدن به سنی که واقعاً لازم بود پذیرفته بودم. این جمله چنان تأثیر حیرت‌انگیزی روی من داشت که خجالت می‌کشیدم وارونه‌اش را بکنم. شاید حالا که قصهٔ زندگی‌ام به این‌جای خود رسیده، آن‌ها که سقوط من را پیش‌بینی کرده بودند به افتخار خود کلاه از سر بردارند. اما مایلم به عرض برسانم کاری که آن‌ها کردند پیش‌بینی نبود، حرف‌های‌شان هر کدام میخی بود که به تابوت سرنوشتم کوبیده می‌شد. من آن چیزی شدم که به خود قبولانده بودم. سرنوشتم با باورهایی که در سرم پروراندم تغییر کرد. مسافر مسیری شدم که خود ساخته بودم، نه راهی که دیگران سال‌ها قبل نفوسش را زده بودند.
mahdi
آدم اگر روزنه‌ای به خوشبختی پیدا کند، در مسیر رسیدن به آن پیر می‌شود. خوشبختی این‌طوری است، گاهی پیاده می‌آید اما همیشه سواره می‌رود.
mahdi
هنوز هم باورم نمی‌شود این‌همه خاطره را تنها ظرف سه ماه از او جمع کرده باشم. اگر می‌خواست این‌قدر کم باشد، لااقل کاش این‌قدر زیاد نبود.
mahdi
مهاجرت دوستان برادر مرگ است، مرگ کوچک‌تر. سفرکرده‌ها تأثیری مثل مرگ باقی می‌گذارند، نه آن‌قدر نیستند که بشود با نبودن‌شان کنار آمد، نه آن‌قدر هستند که بتوان بغل‌شان زندگی کرد.
mahdi
رفاقت سَلَف‌خری نیست که وعدهٔ سر خرمن بردارد. من همان روزها، همان جاها و همان‌طورها می‌خواستمش. اما او داشت می‌رفت. اولش موقتی، بعد برای همیشه.
mahdi
هنوز هم فکر می‌کنم اگر عالَم‌وآدم جلوِ کسی رج بزنند تا او را از خود برانند، مقاومت کردن مسخره‌ترین کار ممکن است. گاهی برای نشکستن باید تسلیم شد.
mahdi
یک روز ظهر توی خبر ساعت دو یک بابایی آمد گفت ایران قطعنامه‌ای را امضا کرده و معنا و مفهوم آن این است که دیگر خبری از بمب و موشک نیست. من نمی‌دانستم کجابه‌کجاست. از وقتی چشم باز کردم همه‌جا بوی تیروترقه می‌داد. یک موشک هم که دشت کرده بودیم. حالا می‌گفتند به خیروخوشی تمام شده. چی‌چی را تمام شد؟ به حرف که نبود. جنگ‌ها با کینه شروع می‌شوند، اما با مهر پایان نمی‌گیرند.
mahdi
رضا رفت و دورِ من را برای همیشه قلم کشید. به همین مسخرگی میانه‌مان شکرآب شد. رفاقت‌های خیلی شُل‌تر از این هم به این سادگی‌ها به فنا نمی‌رود، ما که خیر سرمان دست توی آب کرده بودیم. او از من بُرید، نه به این دلیل که از من متنفر شده بود، بلکه به این خاطر که روزی همدیگر را عمیقاً دوست داشتیم. دوستی‌های آتشین مهم‌ترین عامل دشمنی‌های سرسختانه است. آدم اگر با کسی دوست نبوده باشد محال است روزگاری کمر به دشمنی ببندد.
mahdi

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان