بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

بریده‌هایی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

نویسنده:سلمان امین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۷ رأی
۴٫۱
(۹۷)
حرف‌های عمیق و گفته‌های چرت‌وپرت خیلی مثل هم‌اند.
مستاصل!
وقتی کسی می‌گوید «بدم نیامد» در واقع دارد روی تحسین عمیق و قلبی خود نسبت به موضوع سرپوش می‌گذارد.
مستاصل!
اعتماد حس بی‌نظیری است که تا قبل از فروپاشیِ محض دنیا را حسابی شیرین می‌کند.
مستاصل!
گاهی شنوایی از کر بودن هولناک‌تر است.
مستاصل!
چیزی که پایانی نداشت بهتر بود اصلاً شروع نشود.
مستاصل!
آدم اگر روزنه‌ای به خوشبختی پیدا کند، در مسیر رسیدن به آن پیر می‌شود. خوشبختی این‌طوری است، گاهی پیاده می‌آید اما همیشه سواره می‌رود.
مستاصل!
مهاجرت دوستان برادر مرگ است، مرگ کوچک‌تر. سفرکرده‌ها تأثیری مثل مرگ باقی می‌گذارند، نه آن‌قدر نیستند که بشود با نبودن‌شان کنار آمد، نه آن‌قدر هستند که بتوان بغل‌شان زندگی کرد.
مستاصل!
مَرده و دردش. مگه این‌که آدم نامرد باشه که بی‌درد بمونه.
مستاصل!
آدم‌ها وقتی برای انجام کاری دست‌به‌یکی می‌کنند حماقت و جسارت‌شان بالا می‌زند.
مستاصل!
دوستی‌های آتشین مهم‌ترین عامل دشمنی‌های سرسختانه است. آدم اگر با کسی دوست نبوده باشد محال است روزگاری کمر به دشمنی ببندد.
مستاصل!
آن روز تازه فهمیدم مرگ با مرگ فرق دارد.
مستاصل!
خوبیِ کر بودن یکی این است که کسی آن را نمی‌بیند. مشکل‌ساز هست، ولی ترحم‌برانگیز نیست.
مستاصل!
داشت با تمام زورش خانهٔ خدا را نشانم می‌داد که من را آرام کند. گفتم «پس شاید واسه همین صِدامون رو نمی‌شنوه. خیلی دوره. اگه بخواد ما رو ببینه باید یه‌کم بیاد پایین‌تر. یه قدری که دستش به هواپیماهای صدّام برسه.»
مستاصل!
آدم واقعاً باید چه‌قدر بدبخت باشد که گریه برایش خوب باشد.
مستاصل!
هیچ دشمن خونی‌ای نمی‌تواند این‌طور روح‌وروان آدم را به هم بریزد، اما دوستان چرا، آن‌ها می‌توانند. احتیاج گاهی شیرها را این‌طور روباه‌مزاج می‌کند.
مستاصل!
هیچ‌چیز ارزش این را ندارد که حالت را به خاطرش بد کنی، حتی رسیدن به حال خوب.
مستاصل!
آدم وقتی تنهاست کوره‌امیدی به پیدا کردن یک دوستْ تنهایی را تسکین می‌دهد، ولی وقتی کاملاً ناامید باشی، تنهاترینی.
مستاصل!
امروز فکر می‌کنم که این جملهٔ «دوری و دوستی» حرف مزخرفی بیش‌تر نیست. آدم‌ها بعد از دوری‌های طولانی آرام‌آرام زندگی کردن بدون هم را یاد می‌گیرند، آن وقت دیگر یا برنمی‌گردند یا همان بهتر که برنگردند.
مستاصل!
خدا که حنجره ندارد، گاهی حرف‌هایش را از دهان کس دیگری به آدم می‌زند.
z.gh
«دنیا رو درست نکردن که من و تو ازش سر دربیاریم، آرا. ما اومدیم این‌جا واسه تماشا. گیر آدم‌ها اینه که می‌خوان تو هر سوراخ‌سنبه‌ای یه انگشتی بکنن. می‌خوان همه‌چی رو زورکی بفهمن. حتی چیزهایی که می‌دونن نمی‌فهمن. دست‌آخرم می‌بینن یا جواب‌شون غلطه یا اصلاً مال یه سؤال دیگه‌ست. آدم باید یاد بگیره از سر راه خدا بلند شه، بذاره خودش کارش رو بکنه. هر چی هم که بد باشی اون‌قدری نیست که زور خدا به بخشیدنت نرسه. خاطرجمع!»
z.gh

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان