بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

بریده‌هایی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

نویسنده:سلمان امین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۷ رأی
۴٫۱
(۹۷)
بالاتر از سیاهی رنگ نیست، اما سیاهی خودش هزار رنگ دارد
mahdi
همیشه وقتی کار زندگی روی غلتک می‌افتد به طرز شگفت‌آوری دلهره همهٔ جانم را فرامی‌گیرد. یاد گرفته‌ام که خوبی‌ها و بدی‌ها هیچ‌کدام پایدار نیستند، اما نه در اندازه، نه در تعداد، نه در ماندگاری و نه در پایان‌شان ابداً به هم نمی‌روند. حالا دیگر مطمئنم بعضی از زندگی‌ها هست که به خوشی راه نمی‌دهد. گِل بعضی‌ها را انگار از پریشانی گرفته‌اند. خوشی‌ها برای‌شان فقط گداری است که روی رود خروشان تلخی‌های بی‌پایان قرار دارد.
mahdi
آدم‌ها وقتی برای انجام کاری دست‌به‌یکی می‌کنند حماقت و جسارت‌شان بالا می‌زند.
mahdi
کاکا شبیه‌ترین آدم به جهان خودش بود؛ ناآرام، بی‌قواره و یک‌دنده.
صدراجون من دوست دارم
«خیالت راحت باشه، پسرم! دیگه مرگ هم نمی‌تونه ما رو از هم جدا کنه.» کسی که این حرف را می‌زند یا دروغ می‌گوید یا هنوز مرگ را به‌درستی نمی‌شناسد. مرگ ایستگاه آخر است. هر زمان که سر برسد می‌تواند به ریش ناگسستنی‌ترین پیوندها بخندد.
Parinaz
آدم‌ها وقتی برای انجام کاری دست‌به‌یکی می‌کنند حماقت و جسارت‌شان بالا می‌زند.
Parinaz
عمراً اگر چیزی در این زندگی شکل اولش شود. این را حالا می‌فهمم.
مستاصل!
ببین چه‌جوری با جیگرگوشه‌شون تا می‌کنن. بچه که فقط زاییدن نیست، بزایی و زیرش نزایی شرطه.
ساااری
اما در دنیایی که خوبی «باید» نیست، دیگر بدی هم «نباید» نیست
eli
برعکس آن‌چه همه فکر می‌کنند نقطهٔ مقابل تردید یقین نیست، فراموشی است.
حسین احمدی
تو فقط سعی کن خوشحال باشی. هیچ‌چیز ارزش این را ندارد که حالت را به خاطرش بد کنی، حتی رسیدن به حال خوب.
دردونه
اگر خدای‌نخواسته روزی یتیم شدید پای‌تان را خانهٔ هیچ دیارالبشری نگذارید، آن‌ها محبت نمی‌کنند، ترحم می‌کنند. بعد از مدتی هم همان ترحم جایش را به تحقیر می‌دهد.
mojsena
بعضی وقت‌ها به‌قدری از چیزی که واقعاً هستم فاصله می‌گیرم که هیچ بعید نیست با یک آدم دیگر اشتباه گرفته شوم.
نرگسجون
آدم‌ها معمولاً وقتی از تنهایی صحبت می‌کنند دارند از رفتن کسی گلگی می‌کنند، اما یالقوز ماندن من بیش‌تر به نیامدن مربوط می‌شد.
نرگسجون
چیزی که در مورد عشق اول خیلی جذاب است این است که عاشق هیچ تصوری از پایانش ندارد. برای همین آدم جاهل بدون در نظر گرفتن درد عاشقی می‌زند وسط معرکه! اسم عشق اول رویش هست، بالاخره روزی به آخر می‌رسد.
نرگسجون
«گریه نکن، داداش. میترا الآن پیش موناست. جاش خوبه.» «مونا کجاست خب؟» «پیش خدا. بابابزرگ می‌گفت بچه‌ها مستقیم می‌رن بهشت.» «خدا کجاست؟»
نرگسجون
اما در دنیایی که خوبی «باید» نیست، دیگر بدی هم «نباید» نیست
کاربر ۱۴۰۰۷۴۵
هیچ‌چیز ارزش این را ندارد که حالت را به خاطرش بد کنی، حتی رسیدن به حال خوب.
کاربر ۸۵۰۹۷۹
تمام شدنِ چیزی برای کسی که شروعش را به یاد ندارد کلاً بی‌معناست. برای خواهرهایم یا تمام کسانی که زمانی صلح را دیده بودند یک چیزی، ولی من که زندگی را وسط آن آشوب آغاز کرده بودم نمی‌فهمیدم دنیای بدون جنگ چه‌طور دنیایی است.
کاربر ۸۵۰۹۷۹
از وقتی چشم باز کردم همه‌جا بوی تیروترقه می‌داد. یک موشک هم که دشت کرده بودیم. حالا می‌گفتند به خیروخوشی تمام شده. چی‌چی را تمام شد؟ به حرف که نبود. جنگ‌ها با کینه شروع می‌شوند، اما با مهر پایان نمی‌گیرند.
amirfarhadh

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان