بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

بریده‌هایی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

نویسنده:سلمان امین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۷ رأی
۴٫۱
(۹۷)
او از من بُرید، نه به این دلیل که از من متنفر شده بود، بلکه به این خاطر که روزی همدیگر را عمیقاً دوست داشتیم. دوستی‌های آتشین مهم‌ترین عامل دشمنی‌های سرسختانه است.
amirfarhadh
اعتماد حس بی‌نظیری است که تا قبل از فروپاشیِ محض دنیا را حسابی شیرین می‌کند.
sama65
همیشه باید مراقب خندهٔ کسانی که واقعاً خوشحال نیستند باشید. لبخندی که تمام صورت را درگیر نکند نشانهٔ آشکار دغل‌کاری است.
سیّد جواد
«خیالت راحت باشه، پسرم! دیگه مرگ هم نمی‌تونه ما رو از هم جدا کنه.» کسی که این حرف را می‌زند یا دروغ می‌گوید یا هنوز مرگ را به‌درستی نمی‌شناسد. مرگ ایستگاه آخر است. هر زمان که سر برسد می‌تواند به ریش ناگسستنی‌ترین پیوندها بخندد.
سیّد جواد
در دنیایی که خوبی «باید» نیست، دیگر بدی هم «نباید» نیست.
سیّد جواد
با هم کارت‌بازی می‌کردیم. کارت‌های فوتبالی بود که تیم‌های مشهور دنیا توش بود. گلِ زده و گلِ خورده و بازی‌های جهانی و مشخصات این‌چنینی درش بود. کارت‌ها را دست می‌گرفتیم و از اطلاعات تیم هم می‌پرسیدیم. هر کس امتیاز بیش‌تری می‌آورد کارت را صاحب می‌شد.
سیّد جواد
دوستی‌های آتشین مهم‌ترین عامل دشمنی‌های سرسختانه است. آدم اگر با کسی دوست نبوده باشد محال است روزگاری کمر به دشمنی ببندد.
سیّد جواد
به نظرم او بسیار دل‌فریب بود. دماغ شمشیری بلند و ابروهای ضخیم پیوندی با گوش‌هایی که بگویی‌نگویی به خودم رفته بود. زیبایی‌اش جوری نبود که هر کسی بی‌هوا عاشق دوآتشه‌اش بشود، ولی چیزی که هست چندش‌آور هم نبود. منظورم این است که این‌دست قیافه‌ها باب دندان همه نیست، مشتری‌های مخصوص خودش را دارد.
سیّد جواد
پابندها مضحک‌ترین اختراع بشریت‌اند. من تاوان مغز پریشان و روح ناآرامم را می‌دادم، آن‌ها پاهای لَنگم را گرو برداشته بودند، آن هم این‌قدر دیر.
نرگسجون
راستی که موسیقی هم مثل سکوت زبان مشترک همهٔ آدم‌هاست، ورای دین و رنگ و قوم.
حسین احمدی
کاش همان‌جور که فراموش شدم می‌توانستم فراموش کنم.
دردونه
همه می‌گویند، اما همه نمی‌دانند. سر هر چی که بگویید شرط می‌بندم. چیزی که بلای جان جماعت شده این است که فکر می‌کنند می‌دانند. در صورتی که بیش‌تری نه فکر می‌کنند، نه می‌دانند.
سیّد جواد
برای زنده ماندن تنفر هم به اندازهٔ دوست داشتن لازم است.
amirfarhadh
هر چی هم که بد باشی اون‌قدری نیست که زور خدا به بخشیدنت نرسه. خاطرجمع!
صدراجون من دوست دارم
آدم وقتی می‌خواهد بی‌خانمان شود خودش زودتر از بقیه می‌فهمد ــ مثل اسب‌ها که زلزله را قبل از این‌که زمین بلرزد پیش‌بینی می‌کنند.
سیّد جواد
برای گدایی همیشه وقت و راهی هست، ولی آدم همیشه نمی‌تواند لای لجن‌های جوب دنبال مردانگی‌اش بگردد.
سیّد جواد
کسانی که با کمربندِ نجات بندبازی می‌کنند. شاید سقوط نکنند، اما این فکر که سقوط‌شان مرگ‌بار نیست، انگار کُلفتیِ طناب را ده برابر می‌کند. آن‌ها بندباز نیستند. نمایش بندبازی می‌دهند. همه‌چیز به آن کمربند مربوط می‌شود. وقتی نباشد، طناب مثل مو باریک می‌شود ــ این معجزهٔ اعتماد است.
سیّد جواد
آدم‌ها وقتی برای انجام کاری دست‌به‌یکی می‌کنند حماقت و جسارت‌شان بالا می‌زند.
سیّد جواد
تفریح موردعلاقه‌اش این بود که کلهٔ بچه‌ها را بگیرد بکوبد به هم. دوبه‌دو روبه‌روی هم می‌ایستادیم و او نوبتی کله‌هامان را به هم می‌کوبید. ما خیال می‌کردیم داریم مجازات می‌شویم، اما این‌طور نبود، وقتی عمل آمدم تازه فهمیدم او دارد تاوان کودکی نکبت‌بارش را از زندگی پس می‌گیرد. نمی‌دانم چه بلایی سرش آمده بود، اما آدم اگر یک جایی در گذشته گیروگرفتار نباشد با بچه‌های بی‌گناه این کار را نمی‌کند. او داشت خودش را به تقاص می‌رساند.
حسین احمدی
من هیچ‌وقتِ خدا خوب نبودم، نه به این دلیل که کلهٔ درس‌ومشق نداشتم، بلکه بیش‌تر به این خاطر که خیلی زود اعتقادم به درس خواندن را از دست دادم. «تو هیچی نمی‌شی» های دیگران جمله‌ای بود که خیلی جلوتر از رسیدن به سنی که واقعاً لازم بود پذیرفته بودم.
neginrh

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان