داخل صحن، کفشهایش را درمیآورد. توجیهش این بود که «وقتی حضرت موسی (ع) به وادی طور نزدیک میشد، خدا بهش گفت:
(فَاخْلَعْ نَعْلَیْک) !» صحن امامرضا (ع) را وادی طور میپنداشت.
الهه
پرسید: «چی بخونم؟» گفتم: «هرچی به زبونتون اومد!» گفت: «خودت بگو!» نفسم بالا نمیآمد. انگار یکی چنگ انداخته بود و گلویم را فشار میداد. خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم، گفتم: «از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین/ دستوپا میزد حسین / زینب صدا میزد حسین!»
zarzar
اولین زیارت مشترکمان را از بابالجواد (ع) شروع کردیم. این شعر را خواند:
«صحنتان را میزنم بر هم جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است
جان من آقا مرا سرگرم کاشیها نکن
میهمان مشغول صاحبخانه باشد بهتر است
گنبدت مال همه، بابالجوادت مال من
جای من پشت در میخانه باشد بهتر است»
حسین
این حاجت نگفته گشته روا میکشد مرا
ای که مرا خوانده ای ،راه نشانم بده
«ما بیخیال مرقد زینب نمیشویم/ روی تمام سینهزنانت حساب کن!»
یك رهگذر
«تو منی، من توام. فرقی نمیکنه!»
fmaotheammmeahd
جملهٔ شهید آوینی را میخواند: «شهادت لباس تکسایزیه که باید تن آدم بهاندازهٔ اون دربیاد. هروقت به سایز این لباس تکسایز دراومدی، پرواز میکنی، مطمئن باش!»
𝓐𝓵𝓻𝓪𝓱𝓲𝓵
«صحنتان را میزنم بر هم جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است
جان من آقا مرا سرگرم کاشیها نکن
میهمان مشغول صاحبخانه باشد بهتر است
گنبدت مال همه، بابالجوادت مال من
جای من پشت در میخانه باشد بهتر است»
.me.
«تو همونی که دلم میخواست، کاش منم همونی شم که تو دلت میخواد!»
Elahe
«لطفی که کردهای تو به من، مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین»
fatemeh bgh