بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه‌ی دلبری | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب قصه‌ی دلبری اثر محمدعلی جعفری

بریده‌هایی از کتاب قصه‌ی دلبری

امتیاز:
۴.۵از ۱۰۵۲ رأی
۴٫۵
(۱۰۵۲)
«دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم/ خیلی حسین زحمت ما را کشیده است!»
یك رهگذر
با شوخی و خنده بهش گفتم: «طوری با ولع داری جمع می‌کنی که داره به سوریه حسودیم می‌شه!» وقتی آمد لباس‌های نظامی و پوتینش را بگذارد داخل کوله، سعی کردم کمی حالت اعتراض به خود بگیرم. بهش گفتم: «اونجا خیلی خوش می‌گذره یا اینجا خیلی بد گذشته که این‌قدر ذوق‌مرگی؟» انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن: «ما بی‌خیال مرقد زینب نمی‌شویم/ روی تمام سینه‌زنانت حساب کن!»
🌸🧕🏻🌸
«رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمی‌گید، امام‌رضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشهٔ رواق که سخنران گفت: ’اینجا جاییه که می‌تونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن.‘ نظرم عوض شد. دو دههٔ دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!»
s.latifi
وقتی نگاهم به خانهٔ کعبه افتاد گفت: «ببین خدا هم مشکی‌پوش حسینه!»
یك رهگذر
البته زیاد هیئت دونفری داشتیم. برای هم سخنرانی می‌کردیم و چاشنی‌اش چند خط روضه هم می‌خواندیم، بعد چای، نسکافه یا بستنی می‌خوردیم. می‌گفت: «این خوردنیا الان مال هیئته!» هروقت چای می‌ریختم می‌آوردم، می‌گفت: «بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!»
fmaotheammmeahd
«دیدم همه‌جا بر درودیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید»
یك رهگذر
«باید بگیم خوش‌به‌حالت هاجر! اون‌قدر که رفتی و اومدی، بالاخره آب برای اسماعیلت پیدا شد، کاش برای رباب هم آب پیدا می‌شد
zsmirghasmy
روزی موقع خرید جهیزیه، خانم فروشنده به عکسِ صفحهٔ گوشی‌ام اشاره کرد و پرسید: «این عکس کدوم شهیده؟» خندیدم که «این هنوز شهید نشده، شوهرمه!»
さくら
دلش روشن بود که این ازدواج سر می‌گیرد. نزدیک در به من گفت: «رفتم کربلا زیر قبه به امام‌حسین (ع) گفتم: برام پدری کنید، فکر کنید منم علی‌اکبرتون! هر کاری قرار بود برای ازدواج پسرتون انجام بدید، برای من بکنید!»
s.latifi
شعارش این بود: «ترک محرّمات، رعایت واجبات و توسل به اهل‌بیت (ع).»
fmaotheammmeahd

حجم

۹٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

حجم

۹٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان