بریدههایی از کتاب امیلی و صعود (کتاب دوم)
۴٫۶
(۷۹)
چقدر دردناک است که هدفت از زندگی کردن فرار از مردن باشد.
کاربر ۱۹۲۰۹۴۰
«حالا میفهمم پدرم حق داشت که به خدا ایمان نداشت، وقتی چنین اتفاقهای تلخی میافتد، اگر خدا بود که اینطور نمیشد ـ یا حداقل یک خدای کاردرست.»
امیلی گفت: «این اتفاقها تقصیر خدا نیست. خودت باید بفهمی قدرتی که زیباییهای دیشب را خلق میکند نمیتواند توی این حادثههای تلخ دست داشته باشد.»
TUSKA
توی مسیر پیادهرویام رفتم و به خانهٔ مأیوس عصربهخیر گفتم. همیشه دلم برایش میسوزد؛ خانهای که هیچوقت زندگی نکرده، خانهای که تقدیرش کامل نشده. پنجرههای تاریکش با چنان اشتیاقی از میان صورتش به بیرون زل زدهاند که انگار همواره در جستوجوی چیزیاند که نمیتوانند پیدایش کنند.
mah
«آنکه دیرباور است چه چیزها که از کف نمیدهد!»
کاربر ۲۳۸۳۷۵۱
گاهی از تکرار این جمله که "صبور باش و مقاومت کن" خسته میشوم. خیلی سخت است که نتیجهٔ پرهیزکاریات را همانموقع نمیبینی. گاهی دلم میخواهد به ایندروآندر بزنم و هر قدر دلم میخواهد ناشکیبایی کنم.
یلدا
گفتم: «من هیچوقت نمیخواهم عاشق بشوم. عاشق شدن یکجور اسارت است.»
همینکه این حرف از دهنم درآمد پشیمان شدم؛ چون میدانستم فقط داشتم خودم را باهوش نشان میدادم و اصلاً به حرفی که زدم اعتقاد نداشتم ـ حداقل ماریها اینطور فکر نمیکنند. اما دین خیلی جدی نگاهم کرد و گفت: «خوب، توی این دنیا هرکسی باید اسیر یک چیزی باشد. هیچکس آزاد نیست. شاید عشق حتی بهترین غل و زنجیر باشد. بهتر از نفرت، یا ترس یا اجبار یا بلندپروازی یا غرور.
یلدا
از کسی که فرصت حرف زدن دربارهٔ خودم را میدهد، خوشم میآید
یلدا
امشب خیلی خوشحالم، دِین، همین زنده بودنم، برایم شادیآور است. انگار رهبر یک دسته ستارهام. کاش این حس و حال همیشگی بود. امشب به خودم کاملاً مطمئنم. از آیندهام مطمئنم. از هیچچیز نمیترسم. در مهمانی موفقیت زندگی، من مهمانی ناخوانده نخواهم بود، بلکه مهمان ویژهام.
یلدا
«لبخند میزنی. عاشق دیدن زنی هستم که به خودش لبخند میزند. چنین زنی حتماً افکار پاک و خوشایندی در سر دارد.
یلدا
روزی میرسد که آنها دیگر به من نخواهند خندید!
یلدا
حجم
۳۱۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۳۱۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۸,۰۰۰۴۰%
تومان