بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب امیلی و صعود (کتاب دوم) | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب امیلی و صعود (کتاب دوم)

بریده‌هایی از کتاب امیلی و صعود (کتاب دوم)

امتیاز:
۴.۶از ۸۵ رأی
۴٫۶
(۸۵)
می‌دانی استار، تو خیلی زیبا نیستی اما چهره‌ات طوری است که باعث می‌شود آدم به چیزهای زیبا فکر کند و این موهبتی ارزشمندتر از زیبایی است.»
Lost Star
انگار رهبر یک دسته ستاره‌ام. کاش این حس و حال همیشگی بود. امشب به خودم کاملاً مطمئنم. از آینده‌ام مطمئنم. از هیچ‌چیز نمی‌ترسم. در مهمانی موفقیت زندگی، من مهمانی ناخوانده نخواهم بود، بلکه مهمان ویژه‌ام.
Lost Star
احساس می‌کردم همیشه زنده می‌مانم ـ همیشه و همیشه! به زندگی جاودانه اعتقاد پیدا کرده بودم. نه تنها اعتقاد داشتم، بلکه احساسش می‌کردم.
Lost Star
«لحظهٔ طلوع، دنیا چند لحظه دوباره جوان می‌شود.»
Lost Star
امیلی بعدها هروقت به آن شب پرستاره فکر می‌کرد آن را نقطهٔ عطفی در زندگی‌اش به شمار می‌آورد. هر چیزی که به آن شب مربوط می‌شد دلش را می‌لرزاند و قلبش مالامال از زیبایی‌هایی می‌شد که باید بعدها به دنیا عرضه می‌کرد. دلش می‌خواست کلمه‌های سحرآمیز به ذهنش برسد تا بتواند آن شب را توصیف کند.
Lost Star
«این همه زیبایی نمی‌تواند واقعیت داشته باشد. به‌قدری حیرت‌انگیز است که دلم را می‌لرزاند. می‌ترسم بلند حرف بزنم، مبادا که ناپدید شود!
Lost Star
وقتی می‌خواستیم راهی خانه شویم مه غلیظی ازطرف خلیج آمد و بندر را فراگرفت. اما تدی در جهت صدای سوت قطار حرکت کرد و به مشکل بر نخوردیم ولی چیزی که تجربه کردیم واقعاً شگفت‌انگیز بود؛ گویی در آرامشی عمیق، بر فراز دریایی سپید شناور بودیم. صدایی نبود جز نالهٔ مبهم خلیج، حرکت سنگین امواج دریا و تاب‌خوردن پاروها در عمق آب. ما در دنیای مه‌آلود، میان دریایی ابریشمی و بی‌ساحل تنها بودیم. هرازگاهی به مدت چند ثانیه باد خنکی می‌وزید و پردهٔ مه را کنار می‌زد و تصاویری شبح‌وار ظاهر می‌شد و بعد دوباره سفیدی مطلق مانع دیدمان می‌شد. انگار در جست‌وجوی ساحلی طلسم‌شده و جادویی بود که هر لحظه دور و دورتر می‌شد
Lost Star
دلش می‌خواست به آدم‌هایی فکر کند که در خانه‌ها خوابیده بودند و خواب می‌دیدند آنچه را که زندگی واقعی از آنها دریغ می‌کرد، به بچه‌هایی فکر کند که دست‌های کوچک و قشنگشان را زیر سرشان گذاشته بودند، به دل‌هایی که شاید شکسته بودند و صاحبانشان را بیدار نگه می‌داشتند و به دست‌های تنهایی که در فضای خالی شب، دراز شده بودند.
Lost Star
نکته: با یک لبخند مناسب، خیلی کارها می‌شود کرد. باید روی این موضوع دقیق‌تر کار کنم. لبخند دوستانه، لبخند سرزنش‌آمیز،‌ لبخند جدایی، لبخند ملتمسانه و لبخند معمولی.
Lost Star
خودم ترجیح می‌دهم تودار باشم تا سطحی.
Lost Star
دین هم یک‌بار گفت: «استار، وقتی این‌طوری نگاهم می‌کنی چاره‌ای ندارم جز اینکه درخواستت را اطاعت کنم."
Lost Star
همهٔ تجربه‌ها، چه تلخ و چه شیرین می‌توانند آموزنده باشند به شرطی که با آنها احساساتی برخورد نکنیم.
Lost Star
چقدر دردناک است که هدفت از زندگی کردن فرار از مردن باشد. حتی با اینکه به آخرت ایمان دارد و مطمئن است به بهشت می‌رود.
Lost Star
من چه چیز را بیشتر از همه می‌خواهم؟ بالا رفتن از جادهٔ آلپ و رسیدن به قله‌اش را.
Lost Star
دین با قاطعیت گفت: «توی همهٔ نقاشی‌هایش یک اثری از تو هست. از چشم‌هایت، انحنای گردنت، گردی سرت و شخصیتت. این از همه بدتر است. به کشیدن چشم‌ها و گردنت اهمیت نمی‌دهم، اما خوشم نمی‌آید آن وروجک توی همهٔ طراحی‌هایش یک تکه از درون تو را اضافه کند. احتمال دارد خودش هم از کاری که می‌کند خبر نداشته باشد ـ که این می‌شود بدتر از بد.»
Lost Star
«شبیه به خودت نیست. خوب معلوم است هیچ‌کس نمی‌تواند از یک ستاره عکس بگیرد.»
Lost Star
«تنها راه رسیدن، زخمی شدن پاها و به دندان گرفتن صخره‌هاست.»
Lost Star
دین می‌گوید من نیم‌رخ خوبی دارم ـ "شبیه به یونانی‌ها" ـ از تعریف‌های دین خوشم می‌آید. او گفت: «ستارهٔ صبح من، چقدر بزرگ شده‌ای!
Lost Star
". امیلی، به شکست‌خورده‌ها رحم کن. اگر لازم شد بی‌رحمی‌ها و بدجنسی‌ها را مسخره کن ـ اما در مورد ضعف‌ها رحم داشته باش.»
Lost Star
یکی از ابرهایی که آن روز نشانم داد دقیقاً شبیه به فرشته‌ای بود که داشت وسط آسمان سفید و روشن پرواز می‌کرد و نوزادی هم توی بغلش بود. روی سرش یک تور آبی ظریف بود که اولین ستارهٔ شب، پولکش شده بود. روی بال‌هایش خط‌های طلایی افتاده بود و ردای سفیدش نقطه‌های سرخ داشت. دین گفت: «آن فرشتهٔ شب است که فردا را در آغوش گرفته.»
Fatikoutopia

حجم

۳۱۲٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

حجم

۳۱۲٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۸,۰۰۰
۴۰%
تومان