بریدههایی از کتاب راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها
۳٫۹
(۲۲۳)
«واقعاً عجیبه. دقیقاً همون موقعی که آدم فکر میکنه زندگی از این بدتر نمیشه، یه اتفاقی میافته و آدم میبینه که خیلی بدتر از این هم هست.»
-Dny.͜.
وظیفهی رییسجمهور نه اعمال قدرت که پرت کردن حواس مردم از قدرته.
rezaat98
دقیقاً همون موقعی که آدم فکر میکنه زندگی از این بدتر نمیشه، یه اتفاقی میافته و آدم میبینه که خیلی بدتر از این هم هست.
Mohammad
فقط شش نفر در کهکشان میدونستن که مهمترین وظیفهٔ رییسجمهور نه اعمال قدرت که پرت کردن حواس مردم از قدرته.
fahime
بعد از سالها خون دل خوردن و تلاش کردن اعلام کردند
erfan
«زندگی! توروخدا واسه من از زندگی تعریف نکن!»
erfan
مشکل این سیاره اینه، یا بهتر بگیم این بود، که اغلب ساکنانش بیشتر وقتها ناراضی بودند و احساس خوشبختی نمیکردند.
erfan
اونسر دنیا، توی یه بخشِ ملالآور و کشفنشدهی یکی از نواحی بیاهمیت و ازمدافتادهی بازوی غربی کهکشان، خورشید زرد و کوچکی میدرخشه که هیچکس براش تره هم خُرد نمیکنه. دور این خورشید و به فاصلهی نود و هشت میلیونمایلیِ اون، یه سیارهی کوچک و بیاهمیت میچرخه. ساکنان این سیارهی سبز و آبیرنگ، که جدشون به میمونها میرسه، اونقدر عقبموندهاند که فکر میکنند با اختراع ساعت دیجیتال فیل هوا کردند.
matina
«واقعاً عجیبه. دقیقاً همون موقعی که آدم فکر میکنه زندگی از این بدتر نمیشه، یه اتفاقی میافته و آدم میبینه که خیلی بدتر از این هم هست.»
سَمَر
یه مردی رو با میخ به تنهی خشک یه درخت چسبوندند، اون هم فقط به این دلیل که گفته بود که اگه آدمها یهبار هم که شده باهم مثلِ آدم رفتار کنند، دنیا خیلی باحال میشه.
&Mona&
«زندگی! یا باید ازش متنفر بود یا باید بهش محل نذاشت. فقط نمیشه دوستش داشت.»
Mohammad
البته تو زمونهی پیشرفته و مدرن ما هیچکس اینجور خرافات رو باور نمیکنه.
erfan
یکی از خصوصیات آدمها، که فورد هیچوقت از اون سر درنیاورده بود، عادت عجیبوغریب اونها بود به اینکه چیزهای پیشپاافتاده و بدیهیات مثل روز روشن رو دوباره و دوباره تکرار کنند. مثلاً «روزِ قشنگیه» یا «ماشالّا چه قد بلندی دارید» یا «ای خدا، قیافهتون چرا اینطوریه؟ مریض شدید خدایی نکرده؟» فورد برای توضیح این عادت آدمها یه تئوری درست کرده بود. پیش خودش به این نتیجه رسیده بود که اگه آدمها بدون توقف، زبون و لبهاشون رو تکون ندن این اندامها زنگ میزنند. البته بعد از چند ماه مشاهده و تفکر عمیقتر این تئوری رو گذاشته بود کنار و به این نظریه رسیده بود که اگه آدمها بدون توقف، زبون و لبهاشون رو تکون ندن مغزشون شروع میکنه به کار کردن. بعد از چند وقت فورد این تئوری رو هم ول کرد چون بهنظرش خیلی نیشدار و تلخ میاومد و به این نتیجه رسید که از آدمها خوشش میآد. اما هنوز هم بعضی وقتها حرصش میگرفت وقتی میدید که آدمها چهقدر از چیزهای مهم دنیا بیخبرند.
فرنوش
اگر کسی بیشتر از چند دقیقه مستقیم به چشمهای او نگاه میکرد اشک تو چشمهای خودش جمع میشد.
B-vafa
صدا آهسته و و لحن اون ناامیدانه بود
erfan
«زندگی! یا باید ازش متنفر بود یا باید بهش محل نذاشت. فقط نمیشه دوستش داشت.»
سَمَر
گفت «آقای دنت.»
«بله؟»
«باید چندتا چیز بهتون بگم. میدونید به این بولدوزر چهقدر آسیب میرسه اگه از روی شما رد بشه؟»
«چهقدر؟»
«هیچی!»
soroush
زمان فقط یه توهمه.
Mohammad
اگه آدمها یهبار هم که شده باهم مثلِ آدم رفتار کنند، دنیا خیلی باحال میشه.
LiLy !
بزرگتر از آسمانخراشهای سربهفلککشیده و بیسروصداتر از صداخفهکنِ سلاحهای بیصدا.
B-vafa
حجم
۲۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
حجم
۲۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
قیمت:
۶۷,۵۰۰
۳۳,۷۵۰۵۰%
تومان