بریده‌هایی از کتاب عزت نفس به زبان ساده

هیچ‌چیز جذاب‌تر و بهتر از اصیل بودن و بااعتمادبه‌نفس‌بودن نیست. یعنی باید بتوانید پای هویت واقعی‌تان بایستید و با قدرت کامل خودتان باشید.

روش‌هایی را برای التیام درد پیدا کنید. مثلاً اگر درد شما باور نداشتن به این است که یک روز کسی را پیدا می‌کنید که دوست‌تان داشته باشد، مشکل شما مربوط به باورهای بیجا و شفاف نبودن در مورد تاوان تعیین شرایط در حدی کمتر از تمایلات واقعی‌تان است. بنویسید چه باورهایی دارید. بعد واقعیت را در مورد آنچه به آن باور دارید، بنویسید. درنهایت فهرستی تهیه کنید که اگر کسی را انتخاب کنید که این نیازها را برآورده نکند، چه احساسی خواهید داشت.

بعد از اینکه آن علامت را شناسایی کردید، بگویید از رابطه‌ای که میل شما را برای درک واقعیت سرکوب می‌کرد، چه می‌خواستید. وقتی پاسخ را یافتید، می‌توانید به نقطه دردی که ایجاد شده است، رسیدگی کنید.

در مورد رابطه فقط از دیدگاه خودتان فکر کنید. شما خبر ندارید که طرف مقابل چه فکری می‌کند. به هرحال چه کسی اهمیت می‌دهد؟ او رفته است. بپرسید: «چه چیزی دیدم که به آن توجهی نداشتم؟» پاسخ آن را بنویسید. گفتن اینکه «متوجه هیچ‌چیزی نشدم» خیلی ساده است و می‌توانید برای این جمله از دوستانتان هم تأیید بگیرید، اما هیچ فایده‌ای برای‌تان ندارد. همیشه علامتی وجود دارد و همیشه بهانه‌ای هم برای نادیده گرفتن آن علامت هست.

۱. چشم‌هایتان را ببندید و نفسی عمیق بکشید. عشق را به خودتان عرضه کنید. اگر شروع کردید به گریه، از خودتان حمایت کنید و بگویید: «تو خوب هستی، هوایت را دارم.» به خودتان اجازه دهید نیازتان را حس کند و بر همین اساس واکنش نشان دهید. می‌توانید خودتان را بغل کنید. می‌توانید با خودتان انگار فردی دیگر هستید، صحبت کنید. این بار بر عهده شماست تا خودتان را با وجود همه آسیب‌ها، اشتباه‌ها، پیام‌های درک‌نشده و هر احساس دیگری که دارید، دوست بدارید.

وقتی نیازها به شکل متقابل برآورده نشود، رابطه‌ها از بین می‌روند.

اینکه قبل از بهبود زندگی‌تان چه چیزی یا چه کسی می‌تواند نیازهای شما را برآورده کند، با مرحله بعدی، یعنی اینکه چه چیزی و چه کسی بعد از التیام شما نیازهایتان را برآورده می‌کند، فرق دارد مگر اینکه شما و طرف مقابلتان باهم رشد کنید. ارتباط سالم مستلزم این است شما همان کسی باشید که به‌دنبال آن هستید.

شما تغییر می‌کنید؛ اما نیازهای اصلی‌تان یکسان باقی می‌مانند. نیازهای عاطفی اصلی شما عبارتند از امنیت، عشق، پذیرش، درک شدن و صمیمت. وقتی بالغ می‌شوید نیازهای شما از این نظر که چطور به خودتان و دیگران ابراز احساسات می‌کنید، تغییر می‌کنند اما نیازهای اصلی‌تان هرگز شما را ترک نمی‌کنند.

قبل از اینکه به این فراخوان پاسخ دهید، باید بدانید که در رابطه‌ای عاشقانه چه چیزی برای‌تان مهم است. ده سؤال هست که برای شروع به شما کمک می‌کند: - مطلوب‌ترین اندام از نظر شما چیست؟ - چه خصوصیات چهره‌ای برای شما مهم هستند؟ - چه نوع انتخاب‌هایی در روش زندگی برای شما ضروری محسوب می‌شوند؟ - کدام‌یک از صفات شخصیتی بی‌نهایت برای شما جذاب است؟ - کدام‌یک از انتخاب‌های گذشته را به‌راحتی می‌پذیرید؟ مثلاً طلاق و داشتن فرزند از نظر شما مقبول هستند؟ - چه سن یا محدوده سنی بهترین تطابق را با شما دارد؟ - آیا نژاد برای شما اهمیت دارد؟ - آیا مذهب و گرایش‌های مذهبی در نظر شما مهم هستند؟ - سطح تحصیلات اهمیتی دارد؟ - آیا موفقیت مالی اهمیت دارد؟

شناخت اینکه در رابطه‌ای عاشقانه چه می‌خواهید آنچه شما از رابطه‌ای عاشقانه می‌خواهید با آنچه دیگران می‌خواهند، متفاوت است. نیازهای منحصربه‌فرد شما مستقیماً با کارهایی که در روابطتان انجام می‌دهید و کارهایی که انجام نمی‌دهید، مرتبط است و می‌توانید یاد بگیرید بسیاری از نیازهای خودتان را از طریق افزایش عزت‌نفستان برآورده کنید؛ اما عشق بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر اعتمادبه‌نفس دارید تقاضاهای خاصی از شما دارد. شما برای عشق ورزیدن و دوست داشته شدن خلق شده‌اید.

درک کنید که وقتی رابطه متوقف می‌شود، عشق متوقف نمی‌شود. عشق می‌سازد و نفرت تخریب می‌کند. عشق و نفرت نمی‌توانند در مکانی واحد وجود داشته باشند. آماده کردن خودتان برای عشق مستلزم این است که درک کنید عشق چه بیاید و چه برود و چه باقی بماند، همچنان عشق است.

تا حد ممکن دقت کنید به خودتان و دیگران آسیب نزنید. لحظاتی وجود خواهد داشت که احساس کنید کل کاری را که می‌توانسته‌اید، انجام داده‌اید و می‌توانید شانه‌ای بالا بیندازید و بگویید: «دیگر اهمیتی نمی‌دهم.» افراد به‌راستی عاشق هرگز توجهشان را دریغ نمی‌کنند و هرگز نمی‌خواهند ببینند کسی که دوستش دارند، درد می‌کشد.

به خودتان و دیگران اجازه بدهید اشتباه و رشد کنند. شما اشتباه خواهید کرد و گاهی خودتان را ناامید می‌کنید. افرادی هم که دوستشان دارید اشتباه خواهند کرد و گاهی به شما آسیب می‌زنند. درخواست سطح محالی از دقت باعث می‌شود که شما و آن‌ها تا سر حد دیوانگی پیش بروید. به خودتان و عزیزانتان فرصت رشد کردن و کشف واقعیتی جدید را بدهید.

بعضی اوقات درد و رنج مردم بر قلب آن‌ها حاکم می‌شود؛ آن‌ها را ببخشید.

۲. ارزیابی کنید که آیا در برابر مردم واکنش نشان می‌دهید یا صرفاً پاسخ‌گو هستید. اگر صرفاً واکنش نشان می‌دهید، این احتمال وجود دارد که خودتان یا کسی دیگر را به دلیل آسیبی که در گذشته دیده‌اید، نبخشیده باشید. بخشش یک نیاز مطلق برای ابراز عشق به دیگران است. در اینجا پیشنهادهایی را می‌بینید که در بخشیدن به شما کمک می‌کند. فردی را در نظر بیاورید که به شما آسیب می‌زند و ببینید در زمان این حمله در کجای زندگی‌اش قرار داشته است. تمام تجربیاتی را که در زندگی از سر گذرانده است در نظر بگیرید. تلاش کنید خودتان را به‌جای او بگذارید. از خودتان بپرسید: «اگر شرایطی مشابه شرایط او داشتم، ممکن بود همین کار را انجام دهم؟»

۱. عقیده و دیدگاهتان در مورد عشق را بررسی کنید. اگر از نظر شما عشق در خیال و توهم ریشه دارد، تصویری متفاوت خلق کنید.

آنچه دیگران می‌گویند، چه خوب و چه بد، اهمیتی ندارد. تنها حقایق همان حقایقی هستند که شما خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه به خودتان می‌گویید. کشمکش شما با عشق، کشمکش با خودتان است. برای اینکه به بهترین شکل خودتان را برای تجربه عشقی اصیل آماده کنید، باید رابطه‌ای را که با خودتان داشته‌اید تغییر دهید. مراقبت از خودتان از طریق حفاظت از خود در برابر آسیب‌های غیرضروری به شما می‌آموزد که می‌توانید به خودتان و زندگی‌تان اعتماد کنید.

ممکن است این ضرب‌المثل را شنیده باشید که «شما آنچه را در درونتان هست به‌سوی خودتان جذب می‌کنید.» برای سنجش این حقیقت، یک لحظه بی‌طرفانه در مورد رابطه‌های گذشته و کنونی‌تان فکر کنید. اگر صادق باشید، رفتار کسانی را خواهید دید که به آن‌ها اجازه داده‌اید نزدیک‌ترین افراد به شما باشند و رفتار شما را با دیگران و پیام‌هایی پنهانی را بازتاب می‌دهند که در مورد خود به خودتان می‌گویید. پیام‌های پنهان چیزی است که آن را حقایق شخصی می‌نامیم. این حقایق به شما می‌گویند که چگونه جهان و خودتان را در جهان ببینید.

- آیا واقعیت به‌آرامی و با عشق و بدون مقایسه و پیش کشیدن گذشته به شما گفته می‌شود؟ آیا همین رفتار را از خود به نمایش می‌گذارید؟ - آیا احساس آزادی می‌کنید و هنگام بودن با معشوقتان کاملاً آرام و وارهیده هستید؟ آیا سطح مشابهی از آسایش را برای طرف مقابلتان فراهم می‌کنید؟ - آیا به دلیل اینکه طرف مقابلتان در زندگی‌تان حضور دارد، به فرد بهتری تبدیل شده‌اید؟

پاسخ دادن به این سؤال‌ها به شما کمک می‌کند بفهمید آیا فضای عشقی‌تان سالم است یا خیر: - آیا تأیید و تشویق می‌شوید و مهربانانه با شما رفتار می‌شود؟ آیا به همین اندازه به طرف مقابل توجه می‌کنید؟ - وقتی گفت‌وگو می‌کنید آیا احساسات و حرف‌های شما صبورانه شنیده می‌شوند؟ آیا به آنچه دیگری می‌گوید کاملاً گوش می‌دهید؟ - آیا خشم و ناامیدی‌ها بدون گفته‌های تحقیرآمیز و سوءاستفاده کلامی بین شما ردوبدل می‌شوند؟ آیا به همین میزان به طرف مقابل احترام می‌گذارید؟ - آیا به هر دلیلی ضربه خورده‌اید، هل داده شدید یا نیشگونتان گرفته‌اند؟ آیا از انجام این کارها پرهیز می‌کنید؟