بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنایت و مکافات | صفحه ۵۵ | طاقچه
کتاب جنایت و مکافات اثر فئودور داستایفسکی

بریده‌هایی از کتاب جنایت و مکافات

۴٫۵
(۴۷۲)
با لبخندِ غریبی اندیشید: «واقعآ که! مرا باش که دست به چه کاری می‌خواهم بزنم و از چه چیزهایی می‌ترسم. خب دیگر... اختیارِ هر چیزی دستِ خود آدم است. حالا اگر گذاشت هر چیزی راحت از چنگش بلغزد... این دیگر از جبن و بزدلی خودِ او است، تمام شد و رفت ... این دیگر چون و چرا ندارد... فقط مانده‌ام که مردم از چه چیزی بیشتر وحشت دارند. من که می‌گویم مردم بیشتر از هر چیز از این وحشت دارند که قدمِ تازه‌ای بردارند یا حرفِ تازه‌ای بزنند... به هر حال، من هم دیگر دارم زیادی حرف می‌زنم و همین زیاد حرف زدن باعث می‌شود دست به هیچ کاری نزنم. بعید هم نیست عکسِ قضیه درست باشد. یعنی چون کاری نمی‌کنم زیاد حرف نمی‌زنم. یک ماه است که ویرم گرفته هی با خودم حرف بزنم.
غریبه
آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی! آدمی که گرفتارِ دزدِ سرِ گردنه شده باشد نیم ساعتی دستخوشِ وحشتِ مرگ‌آساست، اما وقتی چاقو را بیخِ خرخره دید، به خودش می‌گوید: بالاتر از سیاهی که رنگی نیست!
shogun
شما چی فکر می‌کنید؟ فکر می‌کنید من آنها را به خاطرِ چرند گفتنشان ملامت می‌کنم؟ ابدآ! اتفاقآ من دوست دارم مردم چرت و پرت بگویند. تنها امتیازِ انسان بر سایرِ موجودات همین است.
shogun
«فقر، قربان، جُرم نیست. این یک حقیقتِ مسلم است. البته قبول دارم که میخوارگی هم فضیلت نیست و این حقیقتْ مسلم‌تر است. اما استیصال، آقا، استیصالِ مزمن و ریشه‌دار، دیگر جُرم است. فقیر که باشید، باز می‌توانید اصالتِ فطری خودتان را حفظ کنید، اما مستأصل که باشید هیچ کاری از دستتان ساخته نیست. آدمِ مستأصل را حتی با چوب هم نمی‌رانند بلکه مثلِ آشغال با جارو از میانِ آدم‌های آبرومند می‌روبند. حق هم دارند، چون آدمی که درمانده شد، خودش اول از همه خودش را خوار و ذلیل می‌کند.
شاهین
هر کسی جسارتِ بیشتری به خرج بدهد، حقِ بیشتری دارد ـ مردم این جوری نگاه می‌کنند. هر کس مقدسات را زیرِ پا لگد کند، مردم به او لقبِ قانون‌گذار می‌دهند و هرچه بیشتر جسارت به خرج بدهد، در چشمِ مردم مقامِ بالاتری پیدا می‌کند. تا بوده همین بوده، بعد از این هم همین است. باید کور باشی که نتوانی ببینی.»
سعید
راسکولنیکف چفتِ در را کشید و لای در را کمی وا کرد. هیچ صدایی نمی‌آمد. ناگهان، بدونِ این که فکر کند، بیرون آمد، در را پشت سرِ خودش تا جایی که می‌شد محکم بست و رفت پایین.
سعید
دیگران، بر قوانینِ موجود، بر عرف و سنّت، تحمیل کند. برای اِعمالِ این خواست و اراده، بهره‌گیری از هر وسیله‌یی جایز است، ولو رشوه دادن به مأمورِ قانون یا اعِمالِ نفوذ.
سعید
دیگران، بر قوانینِ موجود، بر عرف و سنّت، تحمیل کند. برای اِعمالِ این خواست و اراده، بهره‌گیری از هر وسیله‌یی جایز است، ولو رشوه دادن به مأمورِ قانون یا اعِمالِ نفوذ.
سعید
سونیا هم تمامِ آن روز پریشان بود. شبش حتی مریض شد از نو. از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت. چنان خوشحال بود که تقریبآ خودش هم وحشت کرده بود. هفت سال، همه‌اش هفت سال! چیزی نمانده بود هفت سال را مثلِ هفت روزِ هفته، تند تند بشمرند و تمامش کنند.
Morteza Rahmani

حجم

۶۷۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۷۱۱ صفحه

حجم

۶۷۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۷۱۱ صفحه

قیمت:
۲۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۵۴
۵۵
صفحه بعد