بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در خانه‌ ما عشق کجا ضیافت داشت؟: مجموعه صد و سی و هفت نامه | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب در خانه‌ ما عشق کجا ضیافت داشت؟: مجموعه صد و سی و هفت نامه

بریده‌هایی از کتاب در خانه‌ ما عشق کجا ضیافت داشت؟: مجموعه صد و سی و هفت نامه

انتشارات:ماه باران
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۵ رأی
۴٫۴
(۱۵)
با بکارتِ قلب‌های شیفته‌یِ من و شما چه کرده‌اند؟؟
بلاتریکس لسترنج
به جهنم که پیر می‌‌شوی دیوانه!!!! چروکِ زیر چشمانت همانقدر زیباست که چینِ رویِ دامنت.
بلاتریکس لسترنج
به خاطر داشته باشیم بودن یا نبودنمان آنقدر حقارت آمیز نباشد که روزی یکی‌ از ما خاطره‌ی دیگری را حواله‌ی جهنم کند.
بلاتریکس لسترنج
همین که چشمانت را به روز باز می‌‌کنی‌ و یادت می‌آید که یک وقتی‌، جایی‌، با کسی‌ که دوستش داشتی، لحظه‌ای به یاد ماندنی را ساخته‌ای، همین آغوشت را گرم می‌‌کند حتی اگر به طورِ دردناکی خالی‌ باشد.
بلاتریکس لسترنج
تو آن عاشق شیفته و آن دیوانه‌ی مشتاق را در وجودم کشته بودی.
بلاتریکس لسترنج
خسته شده بودم. از اینکه برای نزدیکتر شدن به تو، با خودم، با گذشته‌ام و با تمام نقشه‌های آینده‌ام بیگانه و بیگانه‌تر می‌‌شدم.
بلاتریکس لسترنج
زندگی‌ مرزی ‌ست که می‌گذاری تا کسی‌ هستی‌ تو را نیست نکند
چڪاوڪ
درست مثلِ اینکه از پرنده‌ای در قفس سوال کنی‌ چه اتفاقی افتاده؟ بعد بنشینی برای آرزوهایش دعا کنی... آدم‌ها از یکدیگر هیچ چیزی نمی‌‌دانند. هیچ چیز
بلاتریکس لسترنج
.. شاید عاقلانه‌ترین کار این باشد که حتی در مراحل بحرانی زندگی‌ تکیه‌ات به خودت باشد و روی هیچ کس حساب نکنی‌.
بلاتریکس لسترنج
همیشه به کسانی‌ که در حساس‌ترین حالتِ روحی، در شکننده‌ترین لحظه ها، فجیع‌ترین تصمیمات را گرفته‌اند گفته‌ام ... خودت را در آینه ببین و بگو سلام زندگی... سلام قهرمان
بلاتریکس لسترنج
چنان درگیرِ حفظِ اغراق‌آمیزِ ظواهر شده‌ایم که هیچ کس از خودش نمی‌پرسد این خود آزاری بی‌‌انتهای جنون‌آمیز تا به کی‌؟ این ترسِ کشنده‌ی “ از دست دادن‌های مکرّر” تا به کی‌؟؟
بلاتریکس لسترنج
من هرگز به مرگ‌های بی‌ دلیل اعتقاد نداشته‌ام برای من هیچ چیز برای همیشه نابود نخواهد شد اینجا که من ایستاده‌ام، هیچ کس نمی‌‌میرد هیچ عشقی‌ نمی‌‌میرد برای من راهی‌ جز اعتقاد باقی‌ نمانده است
بلاتریکس لسترنج
کاش چیز‌هایی‌ که ما را به یادِ خودمان می‌‌اندازد، کمی‌ دلپذیرتر از گذشته‌ای باشد که حالا دیگر پشیزی ارزش ندارد.
چڪاوڪ
تردید و انزوا، انتخابِ هیچ کس نیست.
چڪاوڪ
همیشه در حساس‌ترین حالتِ روحی، در شکننده‌ترین لحظه‌ها تصمیماتی گرفته‌ام که به فجیع‌ترین شکلِ ممکن زندگی‌‌ام را تغییر داده است. با این حال خودم را بازنده نمی‌بینم. من یک آدم برنده هستم. قهرمان زمین خوردن و بر خاستن. قهرمان کار‌های عجیب و غریب، فکر‌های دیوانه وار. قهرمان حرف‌های رک. قهرمان اعتماد به نارفیق. قهرمانِ رابطه‌های دو روزه. قهرمانِ عشق، شکستن‌های مکرر و باز عشق‌های دوباره. قهرمان عکس‌های با عینک. قهرمان خنده‌های تلخ، شعر‌های تلخ. قهرمانِ تفسیر‌های خوب از روزگارِ تلخ. قهرمان با بغض خوابیدن به عشقِ خواب‌های قشنگ قهرمانِ زمین خورده‌ی رویا‌های قشنگ
بلاتریکس لسترنج
در حقیقت معادله‌ی یک رابطه، وقتی‌ ساده تر می‌‌شود، که در خلوتِ خود صادقانه اعتراف کنیم، از یک هم آغوشی همانقدر لذت برده‌ایم و همانقدر مالکِ غریزه‌ی طبیعی خود هستیم که طرف مقابل.
بلاتریکس لسترنج
حالا اگر تو مردی باشی‌ که در هر شرایطی با همان لباس ساده، با همان عینکی که گاه به گاه روی صورتت جابجا می‌کنی‌، با همان حالتِ خودمانی همیشگی‌ و دست‌هایی‌ که بیشتر وقت‌ها تکلیفشان را نمی‌دانند به دیدن زنِ محبوبت بروی، از کجا خواهی‌ فهمید در درون این موجودِ آراسته چگونه توفان جایش را به تعادلی پر جذبه می‌‌دهد؟ چگونه زمان در لحظه‌ی درد می‌‌ایستد تا به وقتِ تنهایی بغض را به سلاخی چشم‌های منتظـرش بفرستد؟ چگونه خواهی‌ فهمید زنی‌ که تا مرز جنـون به معجزه‌ی رویا ایمان دارد، از پشتِ عینکِ سیاهش دیوانه وار دوستت دارد؟؟
بلاتریکس لسترنج
تصورش برایم سخت است با کسی‌ رابطه داشته باشم که ژولیده است، دهانش بوی بد می‌‌دهد و پیراهنش از نمکِ عرق سفید شده و چپ و راست حرف‌های ناخوشایند و رکیک از دهانش بیرون می‌آید. سخت‌تر از آن تصور رابطه با کسی‌ ‌ست که ظاهری برازنده دارد و حرف‌هایش پر از شعر و فلسفه و سیاست است ولی‌ مغزی خالی‌ از شعور و قلبی از سنگ. چگونه می‌‌شود دل به آغوش کسی‌ سپرد که در وجودش همواره یک خوک بدقواره در لجن و کثافت دست و پا می‌‌زند؟؟؟
بلاتریکس لسترنج
آنقدر از کودکی بکن نکن‌های بی‌ دلیل و بیجا شنیده‌ایم و آنقدر ما را با خودمان بیگانه بار آورده‌اند که در بزرگسالی‌ قادر نیستیم واقعیت خود را، همانی که هستیم را، صادقانه و از صمیمِ قلب، به دیگران نشان دهیم.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است.
sogand

حجم

۱۱۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان