بریدههایی از کتاب سه دختر حوا
۳٫۷
(۴۶)
بعضی آدمها میخواهند دنیا را تغییر دهند، بعضیها هم میخواهند همسرشان یا دوستانشان را عوض کنند، بهندرت آدمهایی پیدا میشوند که بخواهند خودشان را تغییر دهند
Mary gholami
«والّا فکر نمیکنم قیافهٔ من به بهشتیها بخوره. تو این وضعیت، دو چیز ممکنه: اگه خدا شوخی سرش نشه، بیچاره میشی؛ مستقیم میری جهنم. اما اگه قلندرمَآب باشه، که امیدوارم اونجوری باشه، اونوقت جای امیدواری هست. در این صورت، همدیگه رو تو بهشت ملاقات میکنیم. توی نهرهای بهشت، به جای آب، شراب جارییه؛ اینجوری میگن!»
Mary gholami
«توی مملکتی که دموکراسی هست، اگه کسی مست شه، میگه: آه، سر معشوقهم چی اومد؟ اما توی مملکتی که دموکراسی نیست، اگه کسی مست شه میگه: آه، سر مملکتم چی اومد؟ و بعد گریه میکنه!»
Mary gholami
چقدر سخت بود فرزند زوجهایی باشی که همدیگر را دوست ندارند.
Mary gholami
«نصف سنتی و نصف مدرن. حتی تحمل قیافهٔ خوک رو نداره اما به شراب ـوُدکا یا تِکیلا ـقطعاً «نه» نمیگه... حالا فهمیدی؟ ماه رمضون تنبلی میکنه. بعضی روزها روزه میگیره، بعضی روزها نه. از دین دست برنمیداره، چون اگه بعد از مرگ زندگی باشه، از این راه میخواد زندگیِ بعد از مرگش رو تضمین کنه. اما از آزادیهاش هم نمیتونه دست برداره. یهکمی از اون، یهکمی از این. معجون فوقالعادهٔ عصر ما، اسم لاتینش هست: مُسلیموس مُدرنوس.
علیرضا
«عشق هم مثل ایمانه. بدون اینکه از سرانجامش خبر داشته باشی، دل میبازی. در واقع تو این دنیا خیلی چیزها با باور و ایمان مرتبطان: نوشتن یه کتاب، اقامت تو یه شهر جدید، وارد شدن به ماجراهایی که آخرش نامعلومه. همهشون یهجورایی با ایمان ارتباط دارن. عشق از این احساس مراقبت میکنه. یهجور سرخوشی جنونآسا. برقراری ارتباط با کسی، خارج از محدودهٔ وجودت. اما اگه انسان زیادی خودش رو به دست عشق ـیا ایمان ـبسپره، همهچیز به یه باور تبدیل میشه. تو عشق و ایمان نباید افراط کرد. ارزش هیچی رو نباید تا حد پرستش بالا برد.»
kordelia
از بیرون که نگاه میکردی، هر دو مسلمان بودند؛ در سرزمینهایی شبیه به هم متولد شده بودند. اما شیرین خیلی فرق داشت. با خودش و حس زنانگیاش آشتی بود و آدم نترسی محسوب میشد.
n re
بکارت... موضوعی که آشکارا به زبان نمیآمد اما مرتب با ایما و اشاره به آن پرداخته میشد. یکی از دلایلی که باعث سرپوشیده صحبت کردن مادران و دختران، خالهها و خواهرزادهها، معلمها و دانشآموزان دختر میشد. بکارت مثل آدم بداخلاقی بود که وسط اتاق خوابیده و کسی جرئت بیدار کردنش را نداشت. سایهای بود که با دقت در اطراف میگشت.
n re
وقتی حرف «ایمان» پیش بیاید، بیشتر انسانها نقش بازی میکنند. جوری حرف میزنند که انگار همیشه به نظریات کنونیشان باور داشتهاند. حال آنکه اینطور نیست. انسان وقتی بزرگ میشود، دوران بسیاری را پشت سر میگذارد. انسان در دوران ایمان و نیز در دوران بیایمانی، چطور تغییر ذهنیت میدهد؟
n re
کدام منطق قبول میکرد دین کسی را با شناسنامهاش تعیین کرد؟ چه کسی میتواند تعیین کند نوزادِ تازه به دنیا آمده، مسلمان است؛ مسیحی است؛ یهودی است یا کافر؟ بچه که خودش نمیتواند در این مورد تصمیم بگیرد! در حقیقت، حق اظهارنظری را که در بچگی نمیدادند، در بزرگسالی هم از او میگرفتند. همیشه دیگران به جای ما اظهارنظر میکردند.
اگر پری اختیار این را داشت که گزینهٔ مذهب شناسنامهاش را خودش پر کند، احتمالاً اینطور مینوشت: «در برزخ»، «مردد»، «هنوز تصمیم نگرفته»، «هنوز در حال تحقیق است» اگر قرار بود بعضیها به جهنم و بعضی به بهشت بروند، مطمئن بود که جای او آن وسطها بود.
mona-p
حجم
۴۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۴۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
۲۷,۰۰۰۷۰%
تومان