بریدههایی از کتاب پنجره های تشنه
۴٫۸
(۶۸)
حسین وقتی میگفت هل من ناصر ینصرنی نمیخواست کسی دستش را بگیرد. دوست داشت تا میتواند دست کسی را بگیرد
یا صاحب الزمان
«بالرّوح، بالدّم، نفدیک یا حسین.» (با روح، با خون، فدای توییم ای حسین.)
یا صاحب الزمان
«خوزستان دروازه تشیع ایران بوده. اولین گروههای ایرانیای که به حکومت امیرالمؤمنین ابراز وفاداری کردند، خوزستانیها بودند.
یا صاحب الزمان
«ابد ولله یا زهرا ما ننسی حسینا»، به خدا تا ابد حسین را فراموش نمیکنیم ای زهرا.
یا صاحب الزمان
ما میگوییم شما مگر پرده کعبه و جلد قرآن را نمیبوسید؟ اینها که جماد هستند. معلوم است که این کار به خاطر انتساب است، والّا کسی پارچه و چرم و کاغذ را که احترام نمیکند. ضریح امام حسین هم یک علامت و نماد است منتسب به امام حسین. ما به خاطر اعتقاد و علاقه و ارادت به امام حسین به ضریح و هر چیز منتسب به او احترام میگذاریم. خدا هم در قرآن میفرماید: ’قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی‘ آنها میتوانند منکر قرآن بشوند؟ در روایت از اهل سنت هم هست که از پیامبر سؤال کردند قربی کیست؟ ایشان فرمود علی و فاطمه و دو پسرشان
یا صاحب الزمان
پیامبر فرمود: ’حسین منی و انا من حسین، احب الله من احب حسینا.‘ این حدیث فقط از طریق شیعیان وارد نشده، نص علمای اهل سنت هم هست؛ مثلاً ابن عساکر در تاریخش دارد.»
یا صاحب الزمان
«ابد ولله یا زهرا ما ننسی حسینا»، به خدا تا ابد حسین را فراموش نمیکنیم ای زهرا
feri
ما میگوییم شما مگر پرده کعبه و جلد قرآن را نمیبوسید؟ اینها که جماد هستند. معلوم است که این کار به خاطر انتساب است، والّا کسی پارچه و چرم و کاغذ را که احترام نمیکند. ضریح امام حسین هم یک علامت و نماد است منتسب به امام حسین. ما به خاطر اعتقاد و علاقه و ارادت به امام حسین به ضریح و هر چیز منتسب به او احترام میگذاریم.
feri
«آیتالله مکارم آخر درس خارج فقهش از کار انتقال ضریح تقدیر کرده و جواب کسانی را که شبهه وارد کرده بودند که این ضریح هنوز روی قبر نصب نشده پس زیارت کردن و تبرک جستن ندارد داده. گفته ضریح نماد ارادت ما به امام حسین (علیهالسلام) است. تکریم ضریح مثل تکریم پرچم کشور است. مگر مردمی که به پرچم کشورشان احترام میگذارند یک تکه پارچه را میپرستند یا دوست دارند؟ نه آنها حس وطندوستیشان را در این حرکت نمادین نشان میدهند. احترام به ضریح هم به واسطه انتساب به امام حسین است؛ والّا چرا مردم طلاها و نقرههای دیگر را نمیبوسند. کار انتقال هم کار باعظمتی بوده و همین که در طول مسیر پول از مردم نمیگیرند، نشان بیشائبه بودن آن است.»
feri
«برای من این صحبت آقای جوادی آملی کنار ضریح خیلی جالب بود که گفت: ’ما در زیارت عاشورا میگوییم: علیک منی سلام الله ...‘ این یعنی اینکه وقتی خدا ما را آفریده گفته سلام من را به حسین برسانید.»
میم.قاف
پایم را داخل گذاشتم. زانویم شل شد. دستم را به صندوق چوبی روی قبر گرفتم، که نیفتم. همه چیز را از پشت پردهای از آب و اشک، موجموج میدیدم. خادمی که روبهرویم ایستاده بود، لب میجنباند و نمیفهمیدم چه میگوید. من درست رفته بودم در آغوش محبت حسین. یک چیزی در دلم منفجر شد. بغضم رها شد. حالا صداهای اطرافم را میشنیدم. به خودم که آمدم، کنار قبر نشسته بودم. بلند گفتم: «السلام علیک یابن رسول الله. السلام علیک یا اباعبدالله.» خادم گفت: «اللهم ارزقنا شفاعه الحسین.» شاید این طور میخواست کمکم کند، که بدانم چه میخواهم. اما من کنار امام شفاعتش را نمیخواستم. خودش را میخواستم. میخواستم سلام بدهم و در دنیا و آخرت زیر سایهاش باشم. گفتم: «السلام علی العطشان، السلام علی الغریب، السلام علی الشهید، السلام علی المظلوم.»
به خودم مسلطتر شدم. یادم آمد دعای زیر قبه مستجاب است. دعای فرج خواندم و برای سلامتی و ظهور امام زمان(عج) دعا کردم. روی سنگ کف، صندوق روی قبر، و سپس صورتم دست کشیدم. قبل از اینکه خادم بخواهد چیزی بگوید، بلند شدم و بیرون آمدم.
میم.قاف
نماز خواندیم؛ آنها کامل و من شکسته. یکی از لطفهای سفر همین نماز شکستهاش است!
محمدحسین
هیچ وقت در زندگیام از اینکه نمیتوانم حس و حال چیزی را آن طور که هست توصیف کنم این قدر دلگیر نشده بودم، مثل حال فیلمبردار صدا و سیما، مثل حال پسری که از پدر و مادرش اجازه گرفته بود با ما بیاید کربلا، مثل حال پیرمردی که لنگان به سمت تریلی میآمد و دستانش را باز کرده بود و هیچ حواسش نبود زیر دست و پای جوانهای دور ضریح له میشود و اگر یکی از همان جوانها بغلش نمیزد و سر دست بلندش نمیکرد بگذارد کنار، حتماً کارش زار بود.
از دست خودم و ناتوانیهایم عصبانی بودم، از خستگیام و از بدندرد و سرماخوردگی بیموقعی که بیحالترم کرده بود.
f_altaha
یکی از اعضای هیئتامنا گفت: «قربان امام حسین بروم؛ باحجاب و بیحجاب دنبال ضریح افتادهاند.»
نظریان
همان روزها کاروانی هم از کربلا رفت سمت کوفه که مردم سمت آنها سنگ پرت میکردند.
نظریان
داخل ضریح نشسته بودم و مینوشتم. صدای مردم اطراف ضریح را میشنیدم. هر یک نجوایی داشتند. گاهی هم صدای برخورد کف دست و مشت به شیشهها میآمد. دوست داشتم جای مردم باشم و مردم، اگر میدانستند من کجا نشستهام، لابد دوست داشتند جای من باشند.
نظریان
توی دفترچهام نوشتم: «تریلی سی ساله و اسقاطی شهرداری قم هم به آبروی امام حسین به سه برابر قیمت خریدار پیدا کرد. تازه، آن که میخواهد این قراضه را بخرد دیگر نمیخواهد کار بکشد از آن که! میخواهد نونَوارش کند و بگذارد گوشه گاراژ برای تبرک. یعنی ما هم به اندازه این تریلی مورد توجه آن که باید قرار میگیریم؟»
razieh.mazari
خادم گفت: «اللهم ارزقنا شفاعه الحسین.» شاید این طور میخواست کمکم کند، که بدانم چه میخواهم. اما من کنار امام شفاعتش را نمیخواستم. خودش را میخواستم.
هفتصد و چهل و نه
از زیر پل قدیمی که رد شدیم چند نفر از بالای آن گلبرگهایی را که قبلاً آماده کرده بودند روی ضریح ریختند. روی سقف ضریح پر از گلبرگهای رنگارنگ شد. یکی از بچهها گفت: «روی سر ما گل میریزند، ولی به کاروان اسرا سنگ میزدند.»
جلوی ضریح هم تا چشم کار میکرد جمعیت بود. مردها بیشترشان جلوی ضریح بودند و زنها پشت ضریح میآمدند.
العبد
صبحانه را با حوصله خوردیم و راه افتادیم. خرمآباد برای حضرات درس نشد که صبح زود را از دست ندهند. ساعت حدود ۱۰:۳۰ صبح، تریلی بین فوج جمعیت مردم روشن شد و حرکت کرد. رفتم بالای سقف ضریح. از آن بالا میتوانستم همه جا را ببینم.
دِز از ایوان امامزاده رودبند منظره بسیار زیبایی دارد. پیشنهاد میکنم هرکس به دزفول رفت، حتماً یک سر هم به این امامزاده برود و از آن بالا منظره زیبای رودخانه سبزـ آبی رنگ دز را ببیند.
مداح میخواند: «ضریح خون خدا، رسان سلام ما را به سیدالشهدا» و مردم دست تکان میدادند. در جاده ساحلی دزفول، کنار دز پیش میرفتیم و مردم در خیابان پشت ضریح میآمدند. روی سقف ضریح نوشته بود «این قافله عزم کرب و بلا دارد». اولین بار بود که این نوشته را میدیدم. مردم اطراف و پشت ضریح میآمدند. بعضی هم روی بلندیها و پلها ایستاده بودند و نگاه میکردند
العبد
حجم
۲۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
حجم
۲۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
قیمت:
۱۳۲,۰۰۰
۶۶,۰۰۰۵۰%
تومان