بریدههایی از کتاب ناطور دشت (ناتور دشت)
۳٫۴
(۴۱۳)
خدا اگر پیانیست بودم، یا بازیگر، یا هر چیز دیگری و این جماعت خیال میکردند برای خودم کسی هستم، ریده میشد تو اعصابم. حتا دوست ندارم تشویقم کنند. مردم همیشه برای چیزهای مسخره کف میزنند. اگر پیانست بودم، تو کمد خانهام پیانو میزدم.
یگانه
من ماندم و گریهاش.
یگانه
هرچی بیشتر فکر کردم، بیشتر حالم گرفته شد.
Cristina
اصلاً به درک که خداحافظیش ناراحتکننده است، مهم این بود که وقتی دارم از جایی میروم، مطمئن باشم که جدی جدی دارم میروم. چون اگر حساش نکنی، حتا از خداحافظی هم دردناکتر است.
دمپایی ابری
با کتابهایی بیشتر حال میکنم که وقتی خواندش تمام میشود، آرزو کنی نویسندهاش رفیق فابریکت باشد و هر وقت دلت خواست بهش زنگ بزنی.
amirkalan
این تکرارها بدجور رو روان بود. مسخره است که حرفی را بپذیری و بعد ملت دوباره تکرارش کنند.
.....
«موفق باشی!» امیدوارم موفق نباشم. به عمرم سرِ کسی هوار نزدم موفق باشد! تو هم اگر خوب فکر کنی میبینی چقدر کار ضایع و مزخرفی است.
.....
کلاهشکاری قرمزم را از جیبم درآوردم و کشیدم رو سرم. به کسی مربوط نیست چه ریختیام.
.....
یکهویی دلت میخواهد راه بروی، طولانی و کوتاهیِ مسیر هم فرقی ندارد.
.....
من میگم اگه یکی سرِ یه موردی یهویی هیجانزده شد و شروع کرد حرفزدن آدم نباید بپره تو حرفش.
.....
خیال نمیکنی هر کاری زمان و مکان خودشو داره؟
.....
به خدا حالم بد میشود از اینکه وقتی دارم میروم یکی هی بگوید «موفق باشی!» اساسی حالَت را میگیرند.
.....
به آنکه حرف نمیزند نگاه کردم. ازش پرسیدم: «نمیتونی حرف بزنی؟»
جواب داد: «چرا. ولی حالشو ندارم.»
.....
به آنکه حرف نمیزند نگاه کردم. ازش پرسیدم: «نمیتونی حرف بزنی؟»
جواب داد: «چرا. ولی حالشو ندارم.»
.....
گفتم خودم را میزنم به کَرولالی. اینطوری دیگر از شرِ حرفهای مفت دیگران هم راحت میشوم. اگر کسی کارم داشت رو یک تکهکاغذ مینویسد و میگذارد جلو دستم. کمی بگذرد خودشان خسته میشوند و دیگر لازم نیست تا آخر عمرم با کسی حرف بزنم.
.....
«درس آکادمیک یه کار دیگه هم واسهت میکنه. اگه خوب ادامهش بدی متوجه میشی که وسعت ذهنت چقده. میفهمی چیو میتونی درک کنی و چیو نمیتونی. یهکم بگذره دستت میآد که ذهنت با چه فکرایی بیشتر درگیر میشه. همین باعث میشه وقتتو الکی پای فکرایی که مالِ تو نیس تلف نکنی. اینطوری میتونی به اون تفکری بچسبی که مال توئه.»
.....
"نشانهٔ یک فرد نابالغ این است که میخواهد به دلیلی، شرافتمندانه بمیرد. و نشانهٔ یک فرد بالغ این است که میخواهد به دلیلی، با تواضع زندگی کند."»
.....
«این سقوطی که من ازش حرف میزنم، سقوط خاصیه؛ بهتره بگم یه سقوط وحشتناک. آدمی که سقوط میکنه هیچوقت صدای گرومپِ اُفتادنشو نمیشنوه و به سقوطش ادامه میده. و این سقوط بیشتر و بیشتر کِش میآد برا آدمی که تو زندگیش دنبال چیزی میگرده که محیط اطرافش نمیتونه بهش بده یا فِک میکنه که محیط اطرافش نمیتونه بهش بده. واسه همین دیگه بیخیالِ همه چی میشه و قبل از اینکه گَشتنو شروع کنه دیگه دنبالش نمیگرده! میفهمی چیمیگم؟»
.....
اگر کاری را زیادی خوب انجام بدهی، بعد از مدتی دیگر حواست بهش نیست، میافتی به ادااطوار آن کار.
.....
داشت خودش را میکُشت. بیرحمی بود. خیلی دلم به حالش میسوخت.
.....
حجم
۴۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۴۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان