بریدههایی از کتاب ناطور دشت (ناتور دشت)
۳٫۴
(۴۱۳)
هی بازی... بازی... مرگِ بازی! اصلاً بازیِ چی؟! اگر طرف آقازادهها وایستاده باشی، خب آره، آنوقت این داستانِ بازی را قبول دارم. ولی اگر طرف دیگر وایستاده باشی، طرفی که آقازادهها نیستند، یعنی طرف آدمهای تهصفی، آنوقت بازی چه معنییی دارد؟ هیچی. اصلاً بازییی در کار نیست.
niloufar
مسخره است. هیچوقت به هیچکی هیچی نگو. اگر بگویی، دیگر گفتی و رهاشان کردی. آنوقت دلت براشان تنگ میشود.
deniro
با کتابهایی بیشتر حال میکنم که وقتی خواندش تمام میشود، آرزو کنی نویسندهاش رفیق فابریکت باشد و هر وقت دلت خواست بهش زنگ بزنی.
deniro
بهترین حُسن این موزه، همین ثابتبودن همهچیز و عوضنشدنشان بود. اصلاً هیچکی از جاش جُم نمیخورد. هزار بار هم که میرفتی و میآمدی، باز هم آن اسکیمو همان دوتا ماهی را به دهان داشت و پرندهها هنوز داشتند میرفتند جنوب و آهو با آن شاخ قشنگ و پاهای نازک و پوست نرمش داشت آب میخورد و زن سرخپوست داشت همان ملافه را تکان میداد.
هیچوقت، هیچکس عوض نمیشد. فقط تویی که عوض میشوی. منظورم فقط پیرترشدن و این حرفها نیست. پیر هم که نشوی، هیچوقت عین قبلات نیستی.
AmiR Bin
گفتم اگر منی که اینقدر از سینما متنفرم، بروم و توی این فیلم بازی کنم، پس جعل کردم و شدهام آدمجعلی.
mosafa
لحظهای که دستش را گرفتهای حس میکنی خوشبختترین آدم دنیایی، خیلی خوشبخت.
ali osso
یکی از مهمترین دلایلی که از الکتونهیلز رفتم، آدمجعلیهایی بود که دورهام کرده بودند. همین. یک مشت آدم تو ویترینی
ali osso
وقتی مُردی گُل به چه کارَت میآید؟ به هیچکارَت.
.ً..
اگر جنگ دیگری در کار باشد، میروم روی بمب میشینم که باهاش پرتم کنند. به خدا خودم داوطلبانه این کار را میکنم.
.ً..
پول... لعنت بهش... همیشه حال آدم را میگیرد این پول.
.ً..
حتا دوست ندارم تشویقم کنند. مردم همیشه برای چیزهای مسخره کف میزنند. اگر پیانست بودم، تو کمد خانهام پیانو میزدم.
.ً..
دلم میخواست اشک بریزم. نمیدانم چرا.
.ً..
مشکل اساسی همین بود. آدم نمیتواند جای امن و آرامی پیدا کند، چون همچین جایی اصلاً وجود خارجی ندارد.
fatemeh kamrani
«متنفرم از اینکه سوار ماشین شم. با آدمایی باشم که مدام حرف ماشینو میزنن. نگران اینن که نکنه رو ماشینشون خط بیفته. همیشه از این میگن که با دهلیتر بنزین چن کیلومتر میشه رفت. از این میگن که اگه ماشین تازهای گرفتی چطور میتونی دوباره با یه جدیدتر عوضش کنی.
سحر
هر وقت به یکی از این خوشتیپها یا اولصفیها میرسی، ازت میخواهند کار بزرگی در حقشان بکنی. چون ازخودشان زیادی متشکرند، خیال میکنند تو هم ازشان زیادی متشکری و کشتهمُردهشان هستی. خیلی مسخره است.
سحر
«میدونم آقا. خوب میدونم. تقصیر خودمه.»
دوباره تأکید کرد: «اصلاً هیچی.» این تکرارها بدجور رو روان بود. مسخره است که حرفی را بپذیری و بعد ملت دوباره تکرارش کنند.
nik
دخترهای زیادی هستند که وقتی دستشان را میگیری، دلت میخواهد زودی ولش کنی. عدهٔ دیگری هم هستند که برای فرار از یکنواختی مدام دستشان را توی دستت تکانتکان میدهند. ولی جین فرق داشت. دستش یکجورهایی فیتِ دستت بود. نگران این هم نیستی که دستش توی دستت عرق کند و اینا. لحظهای که دستش را گرفتهای حس میکنی خوشبختترین آدم دنیایی، خیلی خوشبخت.
Ali Hosseinnejad
"نشانهٔ یک فرد نابالغ این است که میخواهد به دلیلی، شرافتمندانه بمیرد. و نشانهٔ یک فرد بالغ این است که میخواهد به دلیلی، با تواضع زندگی کند."
کاربر ۷۶۲۶۴۷۱
هیچوقت، هیچکس عوض نمیشد. فقط تویی که عوض میشوی. منظورم فقط پیرترشدن و این حرفها نیست. پیر هم که نشوی، هیچوقت عین قبلات نیستی. تو مدام عوض میشوی
یگانه
مشکل اینجاست که سخت است با کسی هماتاق باشی که چمدانهاش از مال تو بدتر است. مخصوصاً اگر مال تو فوقالعاده باشد و مال او دربوداغان.
یگانه
حجم
۴۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۴۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان