بریدههایی از کتاب انسان کامل
۴٫۴
(۱۴۱)
حتی مادیترین مکتبها قائل به یک سلسله ارزشهای معنوی هستند
f.r
آدم بودن به یک سلسله صفات و اخلاق و معانی است که انسان به موجب آنها انسان است و ارزش و شخصیت پیدا میکند. امروزه همین اموری که به انسان ارزش و شخصیت میدهند و اگر نباشند انسان با حیوان تفاوتی ندارد، به نام «ارزشهای انسانی» اصطلاح شده است.
f.r
این درس را باید بیاموزیم که اشتباه نکنیم که فقط یک ارزش را بگیریم و ارزشهای دیگر را فراموش کنیم. ما نمیتوانیم در همه ارزشها قهرمان باشیم ولی در حدی که میتوانیم، همه ارزشها را با یکدیگر داشته باشیم؛ اگر انسان کامل نیستیم، بالاخره یک انسان متعادل باشیم.
f.r
انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی در او رشد کنند و هیچ کدام بیرشد نمانند و همه هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هرکدام از این ارزشها به حد اعلی برسد.
f.r
کمال انسان در تعادل و توازن اوست؛ یعنی انسان با داشتن اینهمه استعدادهای گوناگون آن وقت انسان کامل است که فقط به سوی یک استعداد گرایش پیدا نکند و استعدادهای دیگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در یک وضع متعادل و متوازن، همراه هم رشد دهد که علما میگویند اساسآ حقیقت عدل به توازن و هماهنگی برمیگردد.
f.r
انسان کامل همچنان که با یک حیوان کامل ـ مثلا با یک اسبِ در حد اعلی و ایدهآل و به حد کمال رسیده ـ متفاوت است، با یک فرشته کامل نیز متفاوت است.
f.r
«کامل» در هر موجودی با موجود دیگر متفاوت است، مثلا انسان کامل غیر از فرشته کامل است. اگر فرشتهای در فرشته بودن خودش به حد اعلی و به آخرین حد کمال ممکن برسد، غیر از این است که انسان در عالم انسان بودن خودش به حد اعلای از کمال برسد.
f.r
واقعآ ممکن است انسان از نظر روانی بیمار و معیوب باشد، همچنان که ممکن است از این نظر سالم باشد. قرآن این اصل را پذیرفته است، میفرماید: فی قُلوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضآ در دل و روحشان بیماری است. نمیفرماید مثلا چشمشان بیمار است. قلبی که قرآن میگوید غیر از قلب پزشکیای است که (برای درمان آن) لازم است به طبیب قلب مراجعه کنیم. «قلب» در قرآن یعنی همان روح و روان انسان. درباره قرآن میفرماید: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْ انِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ ما قرآن را شفا و رحمت برای مؤمنین فرستادیم. قرآن شفای مؤمنین است.
f.r
کمال را در جهت عمودی بیان میکنند و تمام را در جهت افقی. وقتی شیء در جهت افقی به نهایت و حد آخر خود برسد، میگویند تمام شد و زمانی که شیء در جهت عمودی بالا رود میگویند کمال یافت. اگر میگویند: «عقل فلان کس کامل شده است» یعنی قبلا هم عقل داشته، اما عقلش یک درجه بالاتر آمده است؛ «علم فلان کس کامل شده است» یعنی قبلا هم علم داشت و از آن استفاده میکرد ولی اکنون علمش یک درجه کمالی را پیموده است.
f.r
کمال در جایی است که یک شیء بعد از آنکه «تمام» هست باز درجه بالاتری هم میتواند داشته باشد. اگر این کمال برای شیء نباشد باز خود شیء هست، ولی با داشتن این کمال یک پله بالاتر رفته است.
f.r
«تمام» برای یک شیء در جایی گفته میشود که همه آنچه برای اصل وجود آن لازم است به وجود آمده باشد؛ یعنی اگر بعضی از آن چیزها به وجود نیامده باشد، این شیء در ماهیت خودش ناقص است و میتوان گفت که وجودش کسر برمیدارد: نصفش موجود است، ثلثش موجود است، دو ثلثش موجود است و از این قبیل.
f.r
قرآن برای انسان یک مقام فوق حیوانی قائل است و یک مقام همدرجه با حیوان و یک مقام پایینتر از حیوان؛ یعنی انسان گاهی در حیوانیت با حیوان همدرجه میشود، گاهی ارزشی بالاتر از حیوان ـ و حتی بالاتر از ملک و فرشته ـ پیدا میکند و گاهی ارزش منفی پیدا میکند و زیر صفر قرار میگیرد، یعنی از حیوان هم پستتر میشود
Akbar Aghaii
یک درجه از خودخواهی این است که انسان خودمحور باشد، به این معنا که فقط برای خودش کار میکند و تمام کارها و حرکاتش برای خودش است؛ از صبح که حرکت میکند تا شب که میخوابد تمام تلاشهایش برای زندگی خودش است، برای شکمش است که سیر شود، برای تنش است که پوشیده شود و برای مسکنش است که در جایی سکنی گزیند. فعالیت در این حد چطور است؟ آیا این، سیئه اخلاقی و ضد اخلاق است که انسان برای خودش در این حد فعالیت کند؟ باید گفت اینگونه فعالیت اخلاق نیست، یعنی یک ارزش انسانی نیست، ولی در عین حال ضد اخلاق و یا یک بیماری هم نیست.
Akbar Aghaii
مادیترین مادیهای عالم هم قائل به یک چیزهایی است که اسمش را «ارزشهای انسانی» میگذارد. وقتی میگوید ارزشهای انسانی، یعنی امور انسانی غیر مادی.
Akbar Aghaii
کلام انسان مثل خود اوست، چون کلام تنزل روح انسان است، تجلی روح انسان است. یک روح پست کلامش پست است و یک روح عالی کلامش عالی است.
Akbar Aghaii
هرکس در این دنیا چشم باطنش از دیدن حقایق، از دیدن خدای خودش، از دیدن آیات خداوند و از آنچه که باید به آن ایمان داشته باشد کور باشد، در آن دنیا کور محشور میشود
Akbar Aghaii
موسی بن جعفر (سلام الله علیه) تعبیری فوقالعاده عجیب دارد، میفرماید:
خدا دو حجت دارد، دو پیغمبر دارد: یک پیغمبر درونی که عقل انسان است و یک پیغمبر بیرونی که همان پیغمبرانی هستند که انسانند و مردم را دعوت کردهاند. خدا دارای دو حجت است و این دو حجت مکمّل یکدیگر هستند؛ یعنی اگر عقل باشد و انبیا نباشند، بشر به تنهایی راه سعادت خود را نمیتواند طی کند و اگر انبیا باشند و عقل نباشد، باز انسان راه سعادت خود را نمیپیماید. عقل و نبی هردو با یکدیگر یک کار را انجام میدهند
Akbar Aghaii
اسلام میگوید: نه، ولو به وجود خدای یگانه اعتقاد داشته باشی، اما آن اعتقادی که ریشهاش خواب دیدن یا تقلید از پدر و مادر یا تأثیر محیط است مورد قبول نیست؛ جز تحقیقی که عقل تو با دلیل و برهان، مطلب را دریافت کرده باشد هیچ چیز دیگر پذیرفته نیست.
Akbar Aghaii
«فرنگی دنیا را شناخته و خودش را نشناخته و چون خودش را نشناخته، هم خودش را بدبخت کرده است و هم دنیا را»
Akbar Aghaii
اگر آدم زور داشته باشد و آزاری نداشته باشد، جای شکر دارد و الّا اگر زور نداشته باشد و آزار هم نداشته باشد، مثل این میشود که شاخ ندارد و شاخ هم نمیزند. اگر شاخ داشتی و شاخ نزدی، آن وقت هنر کردهای
Akbar Aghaii
حجم
۲۹۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۳۲۹ صفحه
حجم
۲۹۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۳۲۹ صفحه
قیمت:
۴۳,۰۰۰
۱۷,۲۰۰۶۰%
تومان