بریدههایی از کتاب کوچه کوچکها
۴٫۶
(۲۸)
مرغ بیصدا!
دل به نردههای آهنی گره مزن
بال و پر در این هوای یخ زده
فلك زده
به پیش و پس مزن
سینه پُر قفس
نفس نفس مزن
در میان این حصار در حصار زندگی
دست مهربان مرگ را
پس مزن.
maryamn75
قلبت را به من بِدِه
تا
ستارههای مُرده را
در شب بیچراغ
زنده كنم
Amir
من؛ که از خود بِدَرَم،
در به دَرم
نیز نکوست؟!
Amir
تنها به پرندۀ بیپرواز میاندیشم؛
که آب و دانۀ این قفسِ پُرهیاهو
پرواز را ز خاطرش
نبُرده است؛
تو آدم خوبی هستی
تمام عشاق؛
اسبهای رها شده در باداند
که بیغرض شیهه میکشند
نه بیهدف!
***
گونههای تو
هدیههای ممنوعاند.
***
Mr.horen~
من معشوق انزوایم
که دیگر هیچ بعید نیست؛
بد بودن کسی که آنچنان بد نیست، یا
خوب بودن کسی که آنچنان خوب، نه!
Mr.horen~
نخند!
باور كن.
به سرعت نور
تُف میشی
بَر غباری
كه از یاد دست
رفته.
.ً..
من شاعری بیخطرم!
که کلید قفل زبانش را
در وحشت روز و شبهای تهدید
گُم کرده است.
maryamn75
تمام عشاق؛
اسبهای رها شده در باداند
که بیغرض شیهه میکشند
نه بیهدف!
mahdieh
مرغ بیصدا!
دل به نردههای آهنی گره مزن
بال و پر در این هوای یخ زده
فلك زده
به پیش و پس مزن
سینه پُر قفس
نفس نفس مزن
در میان این حصار در حصار زندگی
دست مهربان مرگ را
پس مزن.
mahdieh
حجم
۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
قیمت:
رایگان