بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاعر | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاعر

بریده‌هایی از کتاب شاعر

نویسنده:مایکل کانلی
امتیاز:
۴.۳از ۳۱ رأی
۴٫۳
(۳۱)
هرگونه قانون دنیوی را که در قبال پلیس نقض کنی، ممکن است دلخور شوند.
zohreh
من از مسیری متروک و نامعلوم ـ تسخیرشده به‌دست فرشتگان مغضوب ـ جایی که شبحی به نام شب ـ نشسته بر سریری سیاه حکم می‌راند ـ به این سرزمین رسیده‌ام ـ از دورترین نقطهٔ مسکونی تا ابد تاریک ـ از برهوتی با آب‌وهوایی غریب ـ خارج از مکان، خارج از زمان.
zohreh
«تو بچه هم که بودی همیشه می‌خواستی از همه‌چی سر دربیاری. یادت میاد؟ دل و رودهٔ همهٔ اسباب‌بازی‌هات رو می‌ریختی بیرون.» «چی داری می‌گی، مامان؟ این…» «من دارم می‌گم وقتی دل و رودهٔ همه چی رو بریزی بیرون، همیشه هم نمی‌تونی دوباره سر همشون کنی. اون‌وقت چی داری؟ هیچی، جانی، هیچی نداری.»
zohreh
در این حرفه، سردبیران به دو دسته تقسیم می‌شدند. عده‌ای از آنان از حقایق خوش‌شان می‌آمد و به قدری آن‌ها را در داستان می‌گنجاندند که عملاً هیچ‌کس آن را تا آخر نمی‌خواند. بعضی‌شان هم از حرف و حدیث خوش‌شان می‌آمد و هرگز اجازه نمی‌دادند حقایق سد راهشان شود.
zohreh
متوجه شده بودم که بخش اعظم اندوهم درواقع خشم است.
zohreh
سعی می‌کردم تنم را خسته کنم به این امید که ذهنم هم از جسمم پیروی کند، اما موفق نمی‌شدم.
zohreh
مهارت من در زندگی این بود که کلمات را کنار هم بگذارم و حکایتی منسجم و خواندنی از آن‌ها بسازم، اما حالا هیچ جمله‌ای برای این یکی نداشتم.
zohreh
گمان نمی‌کنم هیچ نوع مرگی مانده باشد که درباره‌اش ننوشته باشم، که بعدش هم باعث می‌شد ناخوانده به سراغ آدم‌ها بروم و به رنج و دردشان سرک بکشم.
zohreh
همیشه برایم جالب بود بدانم پلیس‌ها چه نوع نوشیدنی‌ای می‌خورند. این موضوع تا حدودی شخصیت آنان را تعریف می‌کرد. وقتی نوشیدنی را این طوری خالی بالا می‌انداختند، به نظرم می‌رسید شاید بارها و بارها خیلی چیزها را دیده‌اند که بقیهٔ مردم حتی یک بار هم ندیده‌اند.
zohreh
همیشه معتقد بوده‌ام راز و رمز معامله با مرگ این است که از آن دوری کنی. این قانون است. نگذار نفسش به صورتت بخورد.
zohreh
مرگ ضربان قلب من است. از طریق آن امرار معاش می‌کنم. اعتبار حرفه‌ای‌ام را روی آن بنا نهاده‌ام. با شور و شوق و دقت متصدی کفن و دفن با آن رفتار می‌کنم؛ در کنار آدمی داغ‌دیده، غمگین و دلسوز می‌شوم و وقتی تنها هستم، یک صنعتگر کارکشته.
zohreh
از نظر بعضی از گزارشگران جوان، من تا حدودی قهرمان بودم، با گزارش‌هایی که می‌شد آن‌ها را از روزنامه برید و نگهشان داشت، دارای ذوق و قریحه بود و قبل از همه هم منتشر می‌شد. از نظر عده‌ای دیگر، شک نداشتم نویسندهٔ مزدور دیوانه‌ای تلقی می‌شوم که به‌ناحق گزارش‌هایش راحت و بی‌دردسر در روزنامه چاپ می‌شود.
zohreh
آدم هر روز جنگی بی‌حاصل با زندگی دارد و در زندگی چه چیزی بیش از اظهار جسمانی عشق، حیاتی است؟
hamtaf

حجم

۵۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

حجم

۵۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۹۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد