بریدههایی از کتاب هر روز
۴٫۱
(۱۸۶)
مهربانیکردن دقیقاً به بطن شخصیت تو وصل است؛ درحالیکه مهربانبودن فقط به این مربوط است که میخواهی چطور دیده شوی.
زهرا۵۸
حافظه گاهی فریبتان میدهد. گاهی زیبایی فقط دورادور خوب است.
زهرا۵۸
من مجبورم دربارهٔ میزان اهمیت هر خاطره تصمیم بگیرم. من فقط یک مشت از آدمها را بهیاد دارم و حتی به همین تعداد هم باید محکم بچسبم تا فراموش نشوند؛ چون تنها نوع تکرار در زندگی من هستند. تنها راه من برای دوباره دیدن این آدمها این است که در ذهن خودم احضارشان کنم.
چیزی را که میخواهم بهخاطر بسپرم انتخاب میکنم: ریانن. دوباره و دوباره او را انتخاب میکنم و احضارش میکنم؛ چون اگر حتی یک لحظه رهایش کنم، ممکن است ناپدید شود.
ناگهان همان آهنگی که در ماشین جاستین شنیدیم، از رادیو پخش میشود؛ و اگر میتوانستم، عهدی با خدا میبستم...
احساس میکنم پیامی از جهان هستی است، و اصلاً هم مهم نیست که هست یا نیست؛ مهم این است که چنین احساسی دارم و باورش میکنم.
زهرا۵۸
بهندرت پیش میآید که مردم واقعاً همانقدر جذاب باشند که برای کسی که دوستشان دارد، جذاب بهنظر میرسند.
زهرا۵۸
بخش مهمی از دوستی با دیگران همین است که حرفشان را باور کنید.
زهرا۵۸
گذشته چشمم را کور نمیکند و آینده نظرم را تغییر نمیدهد. بر حال تمرکز میکنم؛ چون سرنوشت من زندگیکردن در آن است.
زهرا۵۸
من مسافری بینراهیام، و بااینکه زندگی به این شیوه بهمعنی تنهاماندن است، آزادیبخش هم هست. هرگز خودم را با قوانین زندگی دیگری تعریف نمیکنم.
زهرا۵۸
حتماً از یک زمانی کوچکترین کارها برای او تبدیل به شاقترین اعمال شدهاند و فِن در نهایت تسلیم شده است.
فریبا
اگر بخواهید با تعریف خودتان از حقیقت زندگی کنید، باید بپذیرید راهی را طی کنید که در ابتدا دردناک و در نهایت موجب پیداکردن مقصود و آرامش است.
فریبا
واقعاً اینکه سعی کنید آدم بد را وادار کنید خوب رفتار کند، طاقتفرساست. میتوانید بفهمید چرا برایشان خیلی راحتتر است بد باشند و بدرفتاری کنند.
فریبا
در کوتاهمدت خواهر یا برادر در بهترین حالت مزاحماند و در بدترین حالت عامل وحشت. بیشترِ آزارهایی که در زندگیام دیدهام، که اعتراف میکنم زندگی عادیای نیست، اغلب ازجانب خواهر و برادرانم بوده و در بین آنها هم خواهر و برادران بزرگتر، از همه بدتر بودهاند.
فریبا
وقتی زندگیتان مثل زندگی من باشد، نمیتوانید خودتان را غرق در حسادت کنید. اگر این کار را بکنید، حسادت ویرانتان میکند.
فریبا
با ترس ناشی از بودن در کنار شخص نامناسب کنار میآیید؛ چون نمیتوانید با ترس از تنهایی کنار بیایید،
فریبا
خوبه که یه بار هم اونطرف پنجره باشم. این کار رو بهاندازهٔ کافی انجام نمیدم
هانی
معمولاً وقتی عشق اول تمام میشود، آدمها میدانند که عشقهای دیگری هم خواهد بود. کارشان با عشق تمام نشده است. کار عشق با آنها تمام نشده است. هرگز مثل بار اول نخواهد بود؛ ولی از بعضی جهات بهتر میشود.
آوا داوودی فر
مردم قدر پیوستگی عشق را نمیدانند؛ همانطور که قدر پیوستگی زندگی خودشان را نمیدانند. نمیفهمند که بهترین قسمت عشق همین است که مدام هست. وقتی اینرا بفهمید، خودش تبدیل به یک زیربنای مضاعف برای زندگیتان میشود؛ درحالیکه اگر این حضور همیشگی نصیبتان نشود، فقط یک زیربنا برای نگهداشتن زندگیتان دارید، که همیشه هست.
inside._.my._.busy._.mind
مهربانیکردن دقیقاً به بطن شخصیت تو وصل است؛ درحالیکه مهربانبودن فقط به این مربوط است که میخواهی چطور دیده شوی.
Aa
«آخه... میدونم که بهنظر میرسه که زندگیِ خیلی وحشتناکیه؛ ولی من چیزهای زیادی دیدم. وقتی فقط توی یه بدن باشی، خیلی سخته که بتونی واقعیت زندگی رو کامل درک کنی. دیدت خیلی بستگی داره به اینکه کی هستی. ولی وقتی کسی که هستی، هر روز عوض بشه، دیدگاهت میتونه بیشتر به یه دید جهانی نزدیک بشه، حتی توی جزئیات خیلی کوچیکش. میبینی که طعم گیلاس چطوری برای آدمهای مختلف فرق داره، یا مثلاً هرکدوم رنگ آبی رو یهجور میبینن.
ghazl
احساس میکنم پیامی از جهان هستی است، و اصلاً هم مهم نیست که هست یا نیست؛ مهم این است که چنین احساسی دارم و باورش میکنم.
عظمتش در درون من بیشتر میشود.
جهان هم همراه با من سرش را با ریتم آهنگ تکان میدهد.
ghazl
چطور است که لحظهٔ عاشقشدن به این شکل است؟ چطور ممکن است زمانِ به این کوتاهی، چنین عظمتی در درون خود داشته باشد؟ ناگهان متوجه شدم که چرا مردم به دژاوو عقیده دارند و چرا فکر میکنند که پیشازاین هم در این دنیا بودهاند و زندگی کردهاند، چون امکان ندارد سالهایی که من در این دنیا زندگی کردهام، بتواند حسی را که در درونم غلیان میکند، در خودش جا بدهد.
ghazl
حجم
۲۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه
حجم
۲۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان