بریدههایی از کتاب فوز سالک
۴٫۲
(۲۰)
حتی راکدترین آدمها طالب چیزی هستند که امروزه ندارند. آدمی هیچ وقت در آن چه دارد خلاصه نمیشود. این خصوصیت اوست که به بیرون از خودش، بیرون از حالش و جدای از امروزش فکر میکند.
سعید
ما برای سلوک حتی احتیاج به یقین نداریم، که با احتمال هم میتوانیم حرکت کنیم و سالک باشیم. یقین برای سلوک نه شرط لازم است و نه شرط کافی؛ یعنی با یقین هم میتوانیم سالک نباشیم که؛ «جَحَدُواْ بِهَا وَ آسْتَیقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمَاً وَ عُلُوَّاً.
رضا نون
وقتی که موسی خوابیده، به او میگویند: «أَقِمِ آلصَّلوةَ لِذِکرِی.
پس صلات موسی، صلات ذکر است. به رسول هم میگویند: «فَصَلِّ لِرَبِّک؛ یعنی صلات رسول دیگر برای ذکر نیست؛ که رسول غافل نیست، حضور مستمر است. صلات او لله است. اما صلات ما که دیگر هیچ! در صلات، گمشدههامان را پیدا میکنیم!
جوان انقلابی
بچّههای دیروز بودیم و پیرهای امروز شدهایم. فردا هم خاکیم، خاک! و ای کاش خاک بودیم؛ «یا لَیتَنِی کنْتُ تُرَابَآ؛ چون خاک رویشی دارد و از آن چیزی سبز میشود. امّا آتش میگیریم؛ ابولهبیم و از نسل ابولهب شدهایم. گویا که با ابوتراب پیوندی نداشتهایم!
جوان انقلابی
مشکل و گیر ما این است، که خودمان را نشناختهایم. ما داریم در این دنیا خودمان را خرج میکنیم و بیخیال هم هستیم؛ درست مثل کسی که در شب یک اسکناس و یک چک ارزشمند را به خیال این که کاغذ است روشن میکند تا یکقِرانیاش را پیدا کند، که صبح میفهمد چیزی را شمع راه رسیدن به یکقرانی کرده است که یک میلیارد ارزش داشته است. اینجاست که فریاد «یا حَسْرَتَا سر میدهد.
جوان انقلابی
«وَ آسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَدَآ عَنْهُ وَ آسْتَفِْرغْ اَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ»؛ خدایا! تو مرا به آن چه فردا از آن بازخواست میکنی، امروز به کار بدار. و تمام لحظههایم را پُر کن از آن هدفی که مرا در رابطه با آن و به خاطر آن آفریدهای
جوان انقلابی
آن چه این سلوک را برای ما دردآور و رنجآور و عذاب دهنده میکند و به وجود میآورد، اهداف محدود و هوسهای بزرگ آن است.
جوان انقلابی
مقصودم تأمّل بر روی این جمله است که؛ «وَ آلرِّضَا بِقَضَائِک وَ قَدَرِک أَقْصی عَزْمِی وَ نِهَایتِی وَ أَبْعَدَ هَمِّی وَ غَایتِی»؛ خدایا! دورترین و نهایت عزم و قصدم و نهایت خودم و حدّ وجودیام و نهایت سلوک مرا؛ «أَقْصی عَزْمِی وَ نِهَایتِی». و آخرین و دورترین همّت و هدف مرا؛ «وَ أَبْعَدَ هَمِّی وَ غَایتِی»، رضای به قضا و قدر و خشنودی به آن چه که تو رقم زدهای و تو خواستهای، قرار بده.
جوان انقلابی
این چه سلوکی است که بعد از یک عمر، مرا به خودم نزدیکتر کرده است و خودم را برای خودم رنگ کرده و به جای خدا فروخته است؟!
این تِذکارها آن به آن است و به من حالی میکنند و میفهمانند که مثلا از این پشتی بگذر، آن را به آقایی که کمرش درد میکند، بده. میگویم نه، من متکلّم هستم؛ خواه متکلّم وحده باشم یا مع الغیر فرقی نمیکند. میگویم من باید اینجا بنشینم!
و یا مثلا آب یا چایی خوبی به دستم میآید و من میدانم که رفیقم تشنهتر است، ولی اصلا به روی مبارک نمیآورم! چشم میپوشم؛ آن هم نه این که زود چشم بپوشم، بلکه بعد از این که کاملا نمایش دادم و برایم مشخّص شد، چشم میپوشم؛ «ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا». حال، به کجا میرسم؟! به چی میرسم؟!
پس مسأله این نیست که در کتابها آمده؛ نماز شب بخوان، روزه بگیر، چه بکن و چه نکن و... اینطور نیست!
کاربر ۴۹۹۱۲۹۴
ما اگر از سفره محمّد و آل بیت محمّد بهرهمند نشویم و آن اهداف را زمین نگذاریم، خواه ناخواه جزء محرومین خواهیم بود.
هدی✌
حجم
۱۸۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
حجم
۱۸۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
قیمت:
۲۹,۰۰۰
۱۴,۵۰۰۵۰%
تومان